۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۴, شنبه

معدن پابدانا


گزارش یازده دقیقه ای کامران نجف زاده از معدن زغال سنگ پابدانای کرمان، تکان دهنده است(+). از این که با دیدنش تکان بخوری و کمی خوشحال شوی که لابد مانده تا "تخته سنگ" شوی، مانده تا تکان نخوری از شدت درد ِ "بنی آدم"، لااقل: "هم وطن" ... گاه باید قدری پلک زدن ات با دیدن و شنیدن "رنج هم نوع" عقب بیفتد، تا بدانی "انسان"ی و این گزارش نجف زاده، این کار را با تو می کند ... معدنی که کارگرانش شش هزار تومان سختی کار می گیرند. مرد می گوید: "این جا زغال رویمان را سیاه می کند، در خانه کمبود و این جور چیزا روسیاهی پیش زن و بچه". دوربین زوم می کند به پاهای تا همیشه فلج شده کارگر دیروز همین معدن ... از وزیر کار می پرسد: "آقای وزیر با حقوق سیصد هزار تومان چه می شود کرد؟". وزیر می گوید: "منظورتون؟ ... یعنی این که کمه؟"! ... مرد می گوید: "پدرم زنده یه، ولی داغونه"، پدرش هم عین خودش در همین معدن بوده ... آن یکی کارگر با ابرو اشاره می کند که یعنی "اینجا نمی تواند حرف بزند؛ در محاصره ی مدیران معدن" ... کارگرها اگر هر روز یک لیوان شیر بخورند، کلی کمک به حال سلامت شان است. یکی از مدیران معدن می گوید که اصلا یادش نمی آید شیر به کارگرها داده باشند. وزیر صنایع و معادن می گوید: "در دولت آقای احمدی نژاد استخراج زغال سنگ دو برابر شد". نجف زاده می پرسد: "... پس چطور پول یک لیوان شیر روزانه کارگرها ... ؟" و وزیر می گوید: "رسیدگی می کنم" ... بعد می روند خانه کارگر فوت شده معدن: "مرحوم کاربخش". همسر و دخترانش ... همسر کارگر فوت شده می گوید: "کلی دادگاه رفتیم ... از کارخانه آمدند برای خسارت، چک دادند و ما رضایت دادیم" ... و بعد تصویر زوم می شود روی چک های بی محل و برگشت خورده ای که به خانواده "مرحوم کاربخش" داده اند تا رضایت بگیرند، و رضایت گرفته اند ... اینجا دیگر چشمانت می سوزد و خیس می شود. سطح دغدغه های روزمرگی خودت یادت می آید و هوار بی پژواک خانواده ی "کاربخش"ها؛ خانواده هایی که صدای خرد شدن شان در دعواهای مشمئز کننده سیاسی گم است، گم است، گم است
*
صدا و سیما مثل یک بیابان بزرگ و خشک است. گزارشی مثل "معدن پابدانا" مشتی آب است بر دل این کویر؛ شاید که جوانه ای سبز شود ... کاش صدا و سیما مرور دردهای خودمان را نمی سپرد به دست اتفاق. یعنی این رویا روزی تعبیر می شود؟
.
.
توضیح: این پست برای بار اول، روز پنج شنبه منتشر شد ولی به علت اشکال در بلاگر خود بخود حذف شد! بسیاری از وبلاگ های که از سرویس بلاگر استفاده می کنند، دچار این مشکل شدند و پست های روز پنج شنبه خود را از دست دادند. طی تقریبا یک روز گذشته، امکان دسترسی به پنل مدیریت وبلاگ هم میسر نبود. به همین دلیل این پست برای بار دوم، منتشر می شود
.
.
.

۳ نظر:

  1. محمدهادی در فیس بوک نوشته:
    "فضای ملتهب بین مقام رهبری و دولت و مجلس نیاز به پوست موز داره برای تیم دولت که تا الانم به مصلحت تحمل شدن ؛ خوب آقا کامران هم که از فرانسه اخراج شده و مدال گرفته خوب نباید بیکار بمونه!"

    پاسخحذف
  2. محمدهادی عزیز! این گزارش این همه بازتاب نخواهد داشت تا آن موضوع را تحت الشعاع قرار دهد ... در هر حال گزارش خوبی بود؛ هم از لحاظ حرفه ای و هم از لحاظ توجه به درد و مشکل مردم خود ایران

    پاسخحذف
  3. محی الدین در فیس بوک نوشته:
    "‎5 سال اول زندگیم رو توهمین پابدانا بودم. بابام اونجا کار میکرد. اونوقت ها برو بیایی داشت جناب معینی ... پدرم از سال 1356 تا 64 تو اون معدن کار میکرد. زمین شناس اونجا بود. من تو یک شهرکی که قبل از انقلاب ایتالیایی ها درست کرده بودند به دنیا اومدم و خردسالی ام رو گذروندم. من یادم نیست ولی پدر میگه که اون موقع شرایط معدن کاملن استاندارد و در حد بین المللی بود. حالا که این فیلم رو ددم بسیار متاثر شدم"

    پاسخحذف