۱۳۸۹ مرداد ۳, یکشنبه

مجازهای واقعی


دیروز عصر، برای کمی کمتر از دو ساعت، روی چمن های ائل داغی زنجان، عمو فیروز و سین دخت و راه نوشت و حمید و من نشستیم به یک قرار وبلاگی دلپذیر و از هر دری سخن گفتیم ... در همه این سالهای گذشته که وبلاگ نویسی راه به زندگی ما باز کرده، دوستی هایی شکل گرفته که لذت درک شان خیال ناهمراه "مجاز" بودن شان را به کلی به فراموشی می سپارد.

۵ نظر:

  1. سلام
    رنگ زرد مشکل خوانده می‌شود و رنگ سبز آن گوشه سمت راست اصلا خوانده نمی‌شود.
    در صورتی‌که طبق قانون و مقررات و شرع و غیره و غیره اشکالی نداردو درصورت امکان عوض نکنید که متشکر می‌شوم.

    پاسخحذف
  2. این دور روزه انقد خوب بودم که باورم نمی شه
    نزدیک یک ماه که نه دقیقا یک ماه بود که درگیر یک بحران بودم و تازه فهمیدم که دوستی ها می تونن انرژی های آدم رو چند برابر کنن
    از لطفی که کردید و وقتی که دادید صمیمانه ممنونم
    باید بیشتر به با هم بودن ها بها بدیم...
    سپاس

    پاسخحذف
  3. جاي ما خالي!
    حسوديم شد! خدائيش!

    پاسخحذف
  4. خیالهای مجازی
    نگاه های خیالی
    جوابهای سوالی
    سوال های نهانی
    چه قالی و چه مقالی
    در این سرای خیالی

    دوست داشتم با همه عزیزانی که نام بردید از نزدیک آشنا می شدم . شاید هم دلی ها و هم زبانی ها روح خسته را التیام می بخشید.
    پاینده باشید و استوار .به امید آن روز .

    پاسخحذف