برای بار اول که فیلم را دیدم باورم نشد؛ یک مامور نیروی انتظامی باتوم را بالا برد و محکم کوبید توی صورت دختری جوان که راه فرار نداشت و تکیه داده بود به دیوار. قربانی افتاد. پسری خواست کمک کند. موهای او را می کشیدند و نمی گذاشتند نزدیک شود برای کمک. دیروز بود؛ 13 آبان و تهران. خیابان بود، کهریزک نبود، روز بود؛ شب نبود. جمهوری اسلامی خودمان بود، بیت المقدس نبود
*
سلطان محمود غزنوی اولین پادشاه مستقل و بزرگترین فرد خاندان غزنوی است. به دلیری و بیباکی و کثرت فتوحات و شکوه دربار در تاریخ اسلام، مخصوصاً به جنگ هایش در هند و غنایمی که از آنجا آورده مشهور است. وی اولین فرمانروا در قلمرو خلافت اسلامی است که به خود عنوان "سلطان" داد تا استقلال خود را از دستگاه خلافت نشان دهد. وی شهر غزنه را به مرکز امپراتوری خود که شامل افغانستان،بخش عمده از ایران امروز، شمال غرب هند، قسمتی از پاکستان امروزی میشد، تبدیل کرد.
*
اولين زني كه پس از استقرار اسلام در ايران و مقارن با شيخ ابوعلي سينا به حكومت رسيد، شيرين مشهور به امالملوك و ملقب به ام رستم است كه به او سيّده ملكه خاتون ميگفتند . وي دختر رستم بن شروين از سپهبدان خانان باوند در مازندران و همسر فخرالدوله ديلمي بود. پس از فوت فخرالدوله فرزند چهارساله او، به روايتي 11 ساله، را به سلطنت برگزيدند اما سيّده خاتون به دليل صغر سن فرزند و نيز بر عهده داشتن نيابت سلطنت همسرش در زمان حيات او، به كمك دو تن از وزراي مشاور خود، بر قلمرو شوهر فرمانروايي يافت. زمانی سلطان محمود غزنوي در صدد برآمد ري و نواحي مجاور آن را به قلمرو خود ضميمه کند و بر گنجهاي با ارزش ديالمه دست يابد . سلطان محمود با نامهاي كه به سيّده خاتون نوشت به او پيام داد كه "بايد خطبه و سكه به نام من كني و خراج فرستي و الّا جنگ را آماده باشي". سیده خاتون هم پیام فرستاد که "اگر ميهنم مورد حمله قرار گيرد خودداري نکرده با سلاح مقابله خواهم کرد اگر غالب بشوم تاريخ خواهد نوشت که محمود غزنوي را زني مغلوب کرد و اگر مغلوب شوم باز تاريخ به يک جمله خواهد گفت محمود غزنوي زني را مغلوب کرد". پاسخ سيّده خاتون سبب شد كه محمود طي حيات خود از لشكركشي به ري خودداري كند
*
دارم فکر می کنم آن مامور نیروی انتظامی یک تار موی دم اسب سلطان محمود غزنوی نخواهند بود؛ نه این که او و همه کسانی که در این ماه های اخیر تیغ به دست زنگی ها سپرده اند، هیچ گاه حتی خواب فتوحات سلطان غزنوی را هم نخواهند دید، بلکه از آن رو که سلطان محمود غزنوی با همه قدرت و شوکتش، باور داشت که فراتر از "چیره شدن بر رقیب"، "مهم تر"هایی هم هست، "تاریخ" هست، "وجدان" هست؛ "مضحکه آیندگان" است
*
سلطان محمود غزنوی اولین پادشاه مستقل و بزرگترین فرد خاندان غزنوی است. به دلیری و بیباکی و کثرت فتوحات و شکوه دربار در تاریخ اسلام، مخصوصاً به جنگ هایش در هند و غنایمی که از آنجا آورده مشهور است. وی اولین فرمانروا در قلمرو خلافت اسلامی است که به خود عنوان "سلطان" داد تا استقلال خود را از دستگاه خلافت نشان دهد. وی شهر غزنه را به مرکز امپراتوری خود که شامل افغانستان،بخش عمده از ایران امروز، شمال غرب هند، قسمتی از پاکستان امروزی میشد، تبدیل کرد.
*
اولين زني كه پس از استقرار اسلام در ايران و مقارن با شيخ ابوعلي سينا به حكومت رسيد، شيرين مشهور به امالملوك و ملقب به ام رستم است كه به او سيّده ملكه خاتون ميگفتند . وي دختر رستم بن شروين از سپهبدان خانان باوند در مازندران و همسر فخرالدوله ديلمي بود. پس از فوت فخرالدوله فرزند چهارساله او، به روايتي 11 ساله، را به سلطنت برگزيدند اما سيّده خاتون به دليل صغر سن فرزند و نيز بر عهده داشتن نيابت سلطنت همسرش در زمان حيات او، به كمك دو تن از وزراي مشاور خود، بر قلمرو شوهر فرمانروايي يافت. زمانی سلطان محمود غزنوي در صدد برآمد ري و نواحي مجاور آن را به قلمرو خود ضميمه کند و بر گنجهاي با ارزش ديالمه دست يابد . سلطان محمود با نامهاي كه به سيّده خاتون نوشت به او پيام داد كه "بايد خطبه و سكه به نام من كني و خراج فرستي و الّا جنگ را آماده باشي". سیده خاتون هم پیام فرستاد که "اگر ميهنم مورد حمله قرار گيرد خودداري نکرده با سلاح مقابله خواهم کرد اگر غالب بشوم تاريخ خواهد نوشت که محمود غزنوي را زني مغلوب کرد و اگر مغلوب شوم باز تاريخ به يک جمله خواهد گفت محمود غزنوي زني را مغلوب کرد". پاسخ سيّده خاتون سبب شد كه محمود طي حيات خود از لشكركشي به ري خودداري كند
*
دارم فکر می کنم آن مامور نیروی انتظامی یک تار موی دم اسب سلطان محمود غزنوی نخواهند بود؛ نه این که او و همه کسانی که در این ماه های اخیر تیغ به دست زنگی ها سپرده اند، هیچ گاه حتی خواب فتوحات سلطان غزنوی را هم نخواهند دید، بلکه از آن رو که سلطان محمود غزنوی با همه قدرت و شوکتش، باور داشت که فراتر از "چیره شدن بر رقیب"، "مهم تر"هایی هم هست، "تاریخ" هست، "وجدان" هست؛ "مضحکه آیندگان" است
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر