.
اول) این ویدئو با تدوین جذاب و موسیقی خوب چفتشدهاش را روی تصاویر، شاید در این چند روزه سی بار بیشتر تماشا کردهام. یک علاقه قدیمی داشتهام به پرواز و تماشای جنگندهها و پرواز جنگندهها؛ شاید یادگار روزهای کودکی و جنگ که در خیال، برایم همیشه خلبانها دست بالا را در میدان جنگ داشتند، فرشته قهار نجاتدهنده بودند و شکاری-بمبافکنها انگار همیشه دور از دسترس دشمن. سالها بعد که دانستم در جنگ با عراق ۲۵۰ خلبان از دست دادهایم که فقط صدوشش نفرشان مربوط به شش ماه اول جنگ بوده، شوکه شده بودم. علاقه به خواندن و شنیدن و دیدن گزارش و مصاحبه و فیلمهای سینمایی و مستند درباره مانور و جنگهای هوایی نیز از همین جا با من بوده است. ۳۲سال قبل هم که دیپلم گرفتم امتیاز کتبی برای ورود به دانشکده خلبانی را به دست آوردم ولی در معاینات به مشکل کمخونی برخوردم و ادامه ندادم. بعدتر دانستم که کمخونی من واقعا جدی بوده؛ راه خلبانی بسته بود.
دوم) صفحات زیاد پُرمشتری در همین اینستاگرام هست که ویدئو از پرواز هواپیماهای جنگی نهاجا منتشر میکنند، گاهی با روایتسازیهای عجیب و غریب، با متن یا موسیقیهای هیجانی... اما وقتی یادم میافتد که این هواپیماها بسیار کهنه و فرسودهاند و این تفاخرها به این هواپیماها نمیخورد، دلم میسوزد. هواپیماهای جنگی ایران- دستکم آمریکاییها که بیشترند - انگار پرندگان آهنین مومیاییاند که از موزهها گریختهاند؛ به کار خاطره میآیند نه به کار نمایش تسلیم بلند آسمان و بهروز بودن و دستافشانی.
سوم) سر خلبان میهن سلامت.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر