آقای خبرنگار سوم تیری! بر پیشانی وبلاگت نوشته ای: "خبرنگار بايد صداي كساني شود كه از سوي قدرتمندان مورد هجوم قرار گرفتهاند و اين تنها دليلي است كه من را بر آن ميدارد تا قلم در دست گيرم و براي حمايت از مظلومان تلاش كنم و بر اين آرمان خواهم ايستاد و از تهمت و افتراهايي كه ناجوانمردانه به من زده شده و ميشود هيچ ترسي ندارم". نوشته اند خبرنگار خبرگزاری فارس هستی که تا حالا بروز نداده پولش را از کجا می آورد؛ البته خیلی هم مهم نیست برای چه کسانی می نویسی مهم این است چرا می نویسی و چگونه ... بگذریم؛ حتی بگذریم از این که عکس تو چقدر بیینده داشت وقتی فاتحانه تابلوی کنده شده دفتر شیرین عبادی را سر و ته بالای سر برده بودی! ... آن چه مرا به نوشتن واداشت بهانه و ادعای خیلی خیلی بزرگت بود برای نوشتن و خبرنگاری؛ اینکه صدا باشی برای ستمدیدگان؛ این که هیچ ترسی نداری ... از تو سئوال می کنم و اگر برای جوابش توانستی با وجدانت کنار بیایی آن وقت از جوانمردی حرف بزن و نترسیدن! ... بگو برای خانواده و خون هدر شده زهرا بنی یعقوب چند سطر نوشتی؟ برای دانشجویان زندانی دانشگاه امیر کبیر که ماه ها در زندان بودند و بالاخره هم تبرئه شدند، برای عزت ابراهیم نژاد، برای دروغ های نفت سر سفره مردم، برای تهمت های بی دردسر، برای آبرو ریختن های پرثواب، برای دست های کوتاه از دادخواهی، برای زبان های دراز در انگ زدن، برای بین المالِ بیت الحال شده، برای فقیرهای فقیرتر شده ... تو را کاش، ای خبرنگار، به خواب نزده بودند! /ا
*
این نوشته را قبل از این جا برای خود خبرنگار سوم تیری فرستادم؛ به عنوان کامنت ... ولی منتشرش نکرد
حقیقت چیزیه که اینا بشدت ازش واهمه دارن...وقتی در عمق نفاق و درویی غرق باشی...جرات انتشار چیزی بر ضد خودت رو نداری.
پاسخحذفدست مریزاد.... چه لذتی داشت خوندن این پست ناب... زدی وسط خال اقای معینی
پاسخحذفاين آقا نسخه وطنی همون خبرنگارنمای ابله عراقيه
پاسخحذفمن نیز برای این برادر پارانویدمان یک متن مودبانه گذاشتم جالب است که فحش ها را تایید کرد و این متن مرا نه!:برادر! من هم میسوزم! اما شاید ندانی از چه! از این میسوزم که کسی که اسم خبرنگار روی خودش گذاشته نمی داند رسالت یک خبرنگار ر ا که اگر میدانست در مرامش نبود سردسته ی چماقدارها شدن و تابلوی شیرین عبادی را کندن! اگر میتوانست لااقل فکر کند! قلم با چماق برای تو عزیز و برای توی نوعی فرقی ندارد! به تناسب این که هرکدام دم دستت بود به کارش میبری! عزیز دلم! تو باید هم خاتمی را ناآگاه از سیاست بدانی! همانی که دیروز برای خاتمی بحران میساخت امروز در راس امور است و برای هفتاد ملیون ملت بحران میسازد. بحران زده بودن خاتمی از بی سیاستی وی نبود! از بی اخلاقی حریف بود! بی اخلاقی ناشی از بی دانشی! بی دانشی گروهی که چون تویی را خبرنگار میکنند که حرمت قلم را نیز نمی داند که اگر میدانست لااقل اگر آلت دست میشد، قلم را به جای چماق استعمال میکرد نه آنکه رسما چماق داری کند! راستی! کسی نگفت که انگار چماقت هم مستعمل است
پاسخحذف