هلیکوپتر عموی مهدی مرداد سال 59، وقتی مهدی فقط پنج سال داشت، اطراف اصفهان سقوط کرد و "احمد عمو" از دنیا رفت. مهدی بزرگتر که شد همیشه در انشاهایش و در مجادله های کودکانه مان می گفت: می خواهم خلبان شوم. زندگی اما با مهدی نامهربان تر از آنی بود که فکرش را کرده بود ... شب یلدای سال هشتاد که خدا مهدی را از بین شعله های بی رحم آتشِ یک سانحه رانندگی در جاده کرمان به سوی خود بالا برد، مهدی خلبان نشده بود. مهدی سوخت و دل ما هم! ... دیشب، مثل خیلی از این شب های اخیر خواب مهدی را دیدم. خلبان هلیکوپتر شده بود و مرا داشت می برد خانه تازه ما در محله ای شلوغ و چقدر خوب می راند آن هلیکوپتر را ... مهدی خواهر زاده من بود ... /ا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر