۱۴۰۴ فروردین ۲, شنبه

.

 .
🔹 آدمی در هر حالتی که هست سرّ او مشغول حق است، و آن اشتغال ظاهر او مانع مشغولی ِ باطن نیست. همچنان که زنی حامله در هر حالتی که هست، در صلح و جنگ و خوردن و خفتن، آن بچه در شکم او می‌بالد و قوّت و حواس می پذیرد و مادر را از آن خبر نیست. آدمی نیز حامل آن سرّ است، وَ حَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظلوما جهولاً .

📚 فیه مافیه | مولانا



🔹 اسپینوزا با بصیرتی هرچه تمام‌تر مدت‌ها پیش از فروید استدلال کرد که این احساس عادی و معمولی ما که خود را موجوداتی مختار می‌دانیم، خیالی بیش نیست و از آن جا ناشی می‌شود که اکثر اوقات از علل واقعی کارهای‌مان آگاهی نداریم و کسب این آگاهی از راه تفکر می‌تواند به ما آزادی ببخشد نه به این معنا که ما را عاملی به راستی آزاد سازد بلکه به ما ژرف‌بینی و فهم می‌دهد تا بتوانیم با عالم به گونه‌ای که هست کنار آییم [...] ولی در عین حال برعکس فروید، او گفت بی‌معناست که انسان ذهنش دائم مشغول مسائل شخصی خودش باشد چون این‌ها دلواپسی‌های ناچیز است، باید آن‌ها را در چارچوب کل چیزها نگریست، آنگاه متوجه می‌شویم که چه اندازه بی‌اهمیت‌اند و این کمک می‌کند تا آن‌ها را تاب آوریم. این تصویر اسپینوزا که زندگی را باید از چشم ابدیت دید به یادماندنی است.

📚 سرگذشت فلسفه، ص ۹۴



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر