این یادداشت را پیش از برگزاری انتخابات نوشتم و برای دوستانی معدود و محدود فرستادم.
حالا که انتخابات تمام شده و شائبه تخریب انتخابات برطرف، آن را اینجا منتشر میکنم.
*
اول) دولتی که رئیس آن خوشایند و مورد حمایت نهادهای دور از دسترس رأی مردم نباشد (عمدتا به دلایل سیاسی، به اتهام انقلابی یا در خط فلان نبودن)، دولتی موفق از کار در نخواهد آمد حتی اگر واقعا موفق بوده باشد؛ به این معنا که تریبونهای بیشمار و رسانههای مسلط آن جریان ِ دور از دسترس رأی مردم، او را ناموفق جلوه خواهند داد. نمونه بارز، دولت محمد خاتمی است که با وجود ثبات و رشد بالای اقتصادی، با مقابله، معارضه و تبلیغات مسموم بخشهای مهمی از حاکمیت روبهرو بود. اگر مصیبت کرونا و دونالد ترامپ نبود، چه بسا دولت روحانی نیز نمونه بارز دیگری از این زمره میبود؛ موفق در عرصه اقتصادی ولی ناموفقنما! متقابلا؛ چنانچه رئیس دولتی خوشایند بوده باشد (نه لزوما: برای همیشه)، حتما موفق بوده حتی اگر واقعا نبوده! مثل دولتهای محمود احمدینژاد و ابراهیم رئیسی.
دوم) حدود یک سال قبل از انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۰، آیتالله خامنهای گفت: «دولت جوان و حزباللهی علاج مشکلات کشور است.» یک سال بعد در انتخاباتی عجیب، در حالی که آرای باطله حائز رتبه دوم شده بود، ابراهیم رئیسی برنده شد؛ یک رئیسجمهوری "انقلابی و خستگیناپذیر" و مورد حمایت تام و تمام نهادهای دور از دسترس رأی مردم، اما او پیش از سومین سالگرد ریاستجمهوریاش در حادثهای درگذشت در حالیکه به رغم تمامی تلاشها مشکلاتی که اکثریت مردم آنها را مشکل میدانند (تورم و تحریم و فساد) علاج نشدند و حالا انتخابات برای انتخاب رئیس دولت چهاردهم در حال برگزاری است با این خبر داغ که "مسعود پزشکیان" ِاصلاحطلب که سال گذشته ابتدا برای نمایندگی مجلس هم رد صلاحیت شده بود، حالا برای ریاستجمهوری تایید صلاحیت شده است.
سوم) آیا علاج مشکلات هنوز هم سرکار بودن و سرکار آمدن دولت جوان انقلابی است؟ نظام که لاجرم خواستار علاج مشکلات است، همه دولتها هم که انقلابی و جوان نیستند؛ حالا آیا میتوان نتیجه گرفت که دولت "ناانقلابی" مسعود پزشکیان علاج نخواهد بود ولی میتواند سر خوبی برای شکستن کاسه و کوزه علاج نشدن مشکلات داشته باشد؟! به گمان کسانی، گره مشکلات باز نخواهد شد چون وجود برخی از مهمترین گرهها به تصمیمهایی برمیگردد که دولتها نقشی در اتخاذ آنها ندارند؛ از آن جمله مهمترینشان: فعالیتهای مناقشهبرانگیز هستهای و معارضه با منافع قدرتهای اقتصادی تحت عنوان "خط مقاومت" و "تقویت نیروهای نیابتی". حالا طبیعی نیست کسانی ظنین باشند که نکند قرار است گناه علاج نشدن مشکلات (تورم و تحریم و فساد) به گردن دولت ناانقلابی پزشکیان گذاشته شود؟ پس آیا بهتر نیست اصلاحطلبان هر چه زودتر پای خود را از این بازی بیرون بکشند؟ حتی اگر فرض کنیم پزشکیان برنده نشود، نفس حضور او که به انتخابات جلوهای رقابتیتر از انتخابات سه سال قبل داده، موجب افزایش مشارکت میشود؛ افزایش مشارکتی که صاحب آن خوب بلد است در پس سه انتخابات سراسری اخیر با مشارکت کمتر از ۵۰ درصد، از آن چگونه در مجامع ملّی و فراملّی به نفع ادامه وضع موجود بهره ببرد! این یک بازی دو سر بُرد نیست؟!
چهارم) در یادداشتهای اخیراً منتشر شده مرحوم هاشمی رفسنجانی (مربوط به سال ۸۰؛ همان سالی که محمد خاتمی با رأیی بیشتر از دوم خرداد ۷۶ برای بار دوم برگزیده شد)، آمده که حسن روحانی به هاشمی خبر میدهد که «خاتمی را "ناراحت" دیده، رئیسجمهور از نامزد شدن در دور دوم ریاست جمهوری پشیمان است و میترسد نتواند دوره را به سر رساند؛ چون با توجه به نزاعها و اختلاف نظر با رهبری، کار مهمی نمیتواند انجام دهد» (ص ۵۲۳). حسین مرعشی هم از قصد خاتمی برای استعفا به دلیل اختلاف با رهبری خبر میدهد؛ «آقای خاتمی ناراحت است و میگوید به کلی مأیوس است که بتواند کاری از پیش ببرد و از عدم هماهنگی با رهبری ناراحت است و میگوید سه روز قبل از روزهای ملاقات ناراحت است؛ به خاطر انتقاداتی که از ایشان میشود و دو روز بعد از ملاقات هم تحت تأثیر اظهاراتشان ناراحت است و گفت منتظر فرصت مناسبی است که کنار برود» (ص ۵۵۸). خاتمی معصیتکار است که بازی را ادامه داد و مردم را هم در جریان نگذاشت. این البته به هر صورت مربوط به گذشته است اما درس مهمی که فراموش میکنیم این است که رئیسجمهور در مردمسالاری دینی به شوخی میماند؛ جواز این شوخی را هم قانون اساسی صادر کرده است. این یعنی امیدواری به اثربخشی او هم یک شوخی است مگر اینکه دلخوش باشیم مثلا به بودن ظریف و زنگنه و نبودن عبداللهیان و عبدالملکی؛ دلخوش به نقش ایوان؛ علاج بیعلاج!
+
این یادداشت مرتبط را بخوانید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر