۱۴۰۳ اردیبهشت ۱, شنبه

شهرت سعدی؛ تا چین و ماچین

 



اولین گزارش از مزار “سعدی” را در [سفرنامه] ابن‌بطوطه [مراکشی] داریم [که ۳۵ سال بعد از وفات شیخ به شیراز آمد] پیش از آن کسی را من ندیده‌ام که از این مزار گزارشی داده باشد و باز اولین گزارش از آوازه سخن سعدی که در آفاق عالم روان شده و شهرت او تا چین و ماچین رفته در سفرنامه ابن‌بطوطه است. او در گزارش سفر خود به شهر خنسا که حالا هانگ‌چو می‌گویند [...] حکایت می‌کند که در آن جا قاضی شهر از آن‌ها پذیرایی کرده و در مراسم پذیرایی زورق‌بانان بازی‌هایی می‌کردند و این امیرزاده به موسیقی ایرانی با آهنگ‌های ایرانی خیلی علاقه داشت و به خواهش و به دستور او زورق‌بانان شعری به فارسی می‌خواندند. ابن بطوطه که قدری فارسی می‌دانست صورتی شکست بسته از آن شعر را نقل کرده است. می‌گوید زورق‌بانان که می‌خواندند امیر می‌گفت:  «دوباره بخوانید، از سر بگیرید» و می‌گوید: «از بس تکرار کردند من حفظم شد.»
ما الان که نگاه می‌کنیم این بیتی است از غزلی در بدایع سعدی:
تا دل به مهرت داده‌ام در بحر فکر افتاده‌ام
چون در نماز استاده‌ام گویی به محرابم دری.

همین بیت را می‌خواندند و تکرار می‌کردند و این شهادتی است از آن سیاح مغربی در نفوذ و گستردگی شعر سعدی در اقصای عالم.  ابن‌بطوطه از مغربی‌ترین قسمت عالم اسلام آمده بود و این خنسا در آن ساحل شرقی چین است. پس سعدی بی‌دلیل نمی‌گوید:  «هفت کشور نمی‌کنند امروز / بی‌مقالات سعدی انجمنی.»[...]

گزارش ابن‌بطوطه گواهی می‌دهد که واقعا این طور بوده؛ شعر سعدی حتی در حال حیات او در دنیا انعکاس داشته است.

ما گزارشی دیگر داریم از سپهسالار؛ سپهسالار همان کسی است که مدعی است چهل سال در خدمت حضرت مولانا بوده و زندگی‌نامه مولانا را که به مناقب سپهسالار معروف است، نوشته.

سپهسالار در گزارش خود از مراسم تشییع جنازه و تدفین مولانا می‌گوید:  «عزیزی از عاشقان این دو بیت را در آن درد ورد جان ساخته می‌خواند» اما شعرها را که نقل کرده ما می‌دانیم که از سعدی است:

کاش آن روز که در پای تو شد خار اجل
دست گیتی بزدی تیغ هلاکم بر سر
تا در این روز جهان بی تو ندیدی چشمم
این منم بر سر خاک تو؟ که خاکم بر سر.

این دو بیت از گلستان سعدی است [...] مولانا در ۶۷۲ وفات یافته و ظاهرا سعدی تا بیست سال بعد از مولانا هنوز زنده بود ولی در سر جنازه مولانا این شعر که مربوط به سعدی است، خوانده شده است.

 

 

از متن سخنرانی استاد محمدعلی موحد
شیراز، اول اردیبهشت ۱۳۹۰
چاپ شده در مجله بخارا، شماره ۱۶۱

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر