در روزی مثل امروز، ۳۰ بهمن ۹۸، برای اولین بار رسماً ورود کرونا به ایران تایید شد.
نخستین دو قربانیِ رسمی کرونا، اهل قم بودند(+) .
با سرعت بسیار همه چیز به هم ریخت.
ماسک و الکل نایاب شد. مدارس، دانشگاهها، تجمعات، کسبوکارها و دید و بازدیدها تعطیل شدند. خیلیها بد زمین خوردند.
قرار بود طی دستکم طی دو سال بعدی، طبق اعلام رسمی، حدود ۷ و نیم میلیون نفر فقط در ایران مبتلای کرونا شوند و ۳۵۰ هزار نفرشان از دنیا بروند؛ جمعیتی معادل جمعیت شهر گرگان یا ساری (+).
رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران همین مهرماهی که گذشت، تعداد شهدای جنگ هشت ساله ایران و عراق را کمتر از ۱۹۸ هزار نفر اعلام کرد (+).
این به آن معناست که تلفات کرونا، در واحد زمان، هفت برابر بیشتر از آن جنگ وحشتناک بود!
از کرونا چه یادمان مانده؟
چه یاد گرفتیم؟
یادمان هست برخی کاسبها چطور ماسک فروختند. دانستیم که به اعداد و آمار دولتی اطمینان نداریم. دولتیها هم ثابت کردند اعتماد ما مهم نیست! دانستیم حتی واکسن میتواند به راحتی سیاسی شود. به خاطر سپردیم چگونه کسانی میتوانند در برابر بینات علمی لجاجت کنند. دانستیم کسانی که وعده دروغ واکسن وطنی دادند و به این وسیله، راه واکسنهای خارجی را تنگ کردند، میتوانند بعدتر معاون اول رئیسجمهوری بشوند؛ اماننامه دارند. دانستیم فلان ویروس لعنتی در فلان جای دنیا، حتما به همه ما میتواند ربط داشته باشد. یاد گرفتیم انسان در پیشرفتهترین وضعیت پزشکی هم، چقدر میتواند ناتوان باشد، یاد گرفتیم اگر دشمنترین دولتها هم نخواهند همکاری کنند، دنیای امروز دنیای بسیار مخوفتری خواهد شد.
هیچ پرسیدیم کدام دولت و ملتها موفقتر بودند و کمتر صدمه دیدند؟
چرا تجربیات و خاطرات تلخ و شیرین شهروندان از کرونا مستند نمیشود؟
قرار است چنین تجربهای تکرار نشود؟
➕ در اینستاگرام
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر