اول) روزگار، روزگار عسرت است و نداری. مردم فقیر شدهاند و ندارها، ندارتر. رشد درآمد با رشد قیمتها هیچ تناسبی ندارد؛ کاهش مصرف گوشت و لبنیات رکورد شکسته و ناکارآمدی و بیعرضگی فرمانداران اقتصاد و سیاست انگار که به مرحله بدون بازگشت رسیده است!
دوم) علامه حلی در کشف الیقین و علامه نوری در کلمه طیبه حکایتی که در بغداد اتفاق افتاده نقل میکنند:
شخصی بنام عبدالله بن مبارک یک سال در میان حج میرفت.
یک بار در زمان حکومت مأمون ... که نوبت حج او بود پانصد مثقال طلا با خود برداشت و متوجه بازار شد که تدارک سفر حج کند. پس در خرابهای که بر سر راه او بود علویهای دید که مرغ مُرده را برداشته و پرهای او را میکند و آن را پاک میکند. عبدالله بن مبارک به نزد او آمد و گفت: برای چه این مرغ مرده را پَر میکنی؟ مگر قرآن نخواندهای که خوردن مُردار حرام است؟ زن گفت: از حال من سوال مکن و مرا به حال خود بگذار و از پی کار خود برو.
عبدالله گفت: از سخن او چیزی بهخاطر من رسید. جویای حال شدم تا اینکه گفت: ای عبدالله بدان که من زنی سیده و علویه هستم، فرزندان یتیم دارم، این روز چهارم است که چیزی خوردنی به دست من و بچههایم نیامده است و چون کار به اضطرار رسید این مرغ میته بر ما حلال است و غیر از این مرغ مرده چیزی به دست من نیامده، اکنون می خواهم آن را پاک کنم برای بچههایم ببرم.
عبدالله گفت: چون این حکایت را شنیدم با خود گفتم وای بر تو ای عبدالله، کدام عمل بهتر از رعایت این علویه خواهد بود؟ پس آن علویه را گفتم دامنت را باز کن، پانصد مثقال طلا که داشتم همه را در دامن علویه ریختم و آن سال مکه نرفتم و به منزل خود مراجعت کردم.
چون حجاج مراجعت کردند من به استقبال ایشان رفتم به هر کس از حجاج میرسیدم میگفتم خداوند حج تو را قبول فرماید، دیدم آن حاجی نیز به من همین دعا را میکند و میگوید: «ای عبدالله آیا خاطر داری که فلان محل با ما چنین و چنان گفتی ....» و مردم بسیار به من همین را میگفتند. من تعجب کردم که امسال به حج نرفته بودم که در فلان محل باشم!
شب در عالم رویا دیدم رسول خدا صلیالله علیهوآله را که فرمود: ای عبدالله! عجب مدار، بهدرستی که چون تو به فریاد علویه و فرزندانش رسیدی من از خداوند متعال درخواست کردم که ملکی به صورت تو بفرستد برای تو حج کند.
سوم) من، مثل بسیاری از شما، نمیدانم این داستان چقدر قرین واقعیت است اما گرهگشادن از کار همنوع، و ترجیح آن به بسیاری از مستحبات و مناسک فیزیکی، امری اخلاقی و فرادینی است و نقل این داستان توسط علمای مشهور، فقط مبین تایید این ترجیح در روایتهای اسلامی است و البته که ستایشبرانگیز.
چهارم) بسیاری از مردم از سرمایه خود هزینه میکنند و نظام اسلامی نیز برای نیل به اهداف خود، میلیاردها تومان از بیتالمال هزینه و انواع تسهیلات را مهیا میکند تا هر سال چند صدهزار نفر به مناسبت اربعین عازم عراق شوند. مسئلهای که در این مقال مطرح است نه نفی زیارت، که نقد هدایت نکردن این سرمایه عظیم برای کاستن از رنج حالای ِ بسیاری از مردم ِ اکنون کشور است، دقیقاً: "حالا" در روزگار عسرت و نداری.
پنجم) علی(ع) گفته بود: «عرفت الله سبحانه بفسخ العزائم و حل العقود و نقض الهمم / خداوند را به وسیله فسخ شدن تصمیمها و گشوده شدن گرهها و نقض ارادهها شناختم.»
چای بهره سیاسی/فرقهای از راهپیمایی اربعین در دو سال گذشته به واسطه کرونا یخ کرد! امسال اراده کرده بودند جبران کنند اما حالا ارادهشان – به دلیل اوضاع عراق و بسته شدن مرزها – "نقض" شده.
اگر آدم ِ حق و عبرت و توجه باشیم، شاید در این "نقض اراده" در این روزگار عسرت "نشانه"هاست.
ششم) کربلایی! پول کربلا رفتنات را بسپار به خیریهای که به آن اطمینان داری. باور کن سفرههای خالی ولی آبرومند بیش از حد تصورند. با اصرار به زیارتی چنین نخواه هم که ناخواسته و خواسته سرباز سیاستبازان شوی ... دست خود "حسین" روی سرت.
🔺 پینوشت یک: البته که ترغیب دیگر شهروندان به التفات به اوضاع همنوع در روزگار عسرت، وقتی در سبک زندگی آن شهروند، "زیارت" منشا رضایت باطنی برای او نیست، کلمات و زبان دیگری میطلبد. روی حرف این مقال شهروندانی بود که از زیارت، رضایت باطن خود و خدایشان را به انتظار مینشینند.
🔺پینوشت دو: راه دوباره هم که باز شود، "روزگار عسرت" هنوز جای خودش هست! مگر چشمی در آن "نقض اراده" (حتی برای چند روز)، آیتی ببیند و راه شکدار را برگردد.
یادداشت تکمیلی برای "کربلایی روزگار عسرت" را اینجا بخوانید
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر