تا خودشان رسماً اعلام نکردند باورم نشد (لابد مثل خیلیهای شما) که هواپیمای مسافری را خودشان زدهاند. پیش خودم فکر میکردم مدعیان مالکیت یکی از قویترین سامانههای راداری دنیا، چطور نتوانند یک هواپیمای مسافری را در جوار پایتخت درست تشخیص بدهند؟ با تلخی تمام; این همه هواپیما افتاده و آن همه تن و جان سوخته ... ولی، این بار ماجرا بسی "سیاه" بود. آن 176 تن شدند "نماد"; نماد قربانیان بیگناه سیاستی که مردمان بسیاری آن را نپذیرفتهاند ... حالا هم مطمئن نیستم اگر پای هواپیمایی خارجی و اتباع خارجی در میان نبود، باز اعتراف به "غلط"شان میکردند یا نه؟! یک سال گذشت؛ هزار فیلم و کتاب و مصاحبه هم منتشر کنند از حمله موشکی به "عینالاسد" که نشانه "اقتدار" و فلان بود و هزار سال هم مراسم و تشییعجنازهها را مصادره کنند، باز ماجرا زیر گرد و غباری که بلند میکنند، گم نمیشود.
وقتی
"دل" مردم را از دست دادهاید، وقتی مردم با شما "همدل"
نیستند، وقتی مردم هیچ راهی برای نشان دادن استیصال و خشم و نقد و مخالفت موثر با شما
ندارند، یعنی راهی باقی نگذاشتهاید برای تخلیه انرژی نقد و مخالفت مردم، داغ آن
176 نفر مجالی میشود برای ابراز خشم، برای نمایش یأس و فاصله. آن داغ هزار برابر
میشود، مدام تکثیر میشود در دلها، هر سال تازهتر میشود ... چوپان، بعد از
آنکه دروغگو شد، روز خوش ندید وقتی "گرگ" واقعی سر رسید حتی وقتی
گوسفندهایش شیر بسیارتری میدادند ... جان ملول مردم را دریابید، موشک نقطهزن و
موشکباران "عین الاسد" مستتان نکند. خودتان را به خواب نزنید. خدا نخوت
و غرورتان را نشانه رفته؛ واقعا متوجه نیستید؟!
راستی
چرا هنوز معلوم نیست چرا در آن شب موشک و شلیک و آتش، آسمان تهران را از
هواپیماهای مسافری خالی نکردید؟!
.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر