۱۳۹۹ دی ۱۵, دوشنبه

"مزخرفات فارسی"

 

.

کتاب "مزخرفات فارسی" آقا رضا که منتشر شد، دلم خواسته بود با امضای خودش داشته باشم‌اش. آن قدر سستی کردم که آقا رضا از قفس رهیده بود و دور شده بود و دست من کوتاه شده بود. آقا رضا ساکن و مقیم "یوروپ" شد. یک رنج و زخمی به دلم بود. کتاب را بسیار ستوده بودند بسیاران؛ در درست‌نویسی ِ فارسی‌ست با رگه‌های خوش‌عطر طنز و قصه‌ی مدام. نوبت چاپ هشتم که رسید، همین چند وقت پیش، دلم روشن شده بود به "ایده‌ای"؛ که بخواهم آقارضا امضایش را برایم ایمیل کند؛ و کرد، با چسب چسباندم به صفحه اول کتاب و من حالا ‌خط دوست را به خانه می‌برم.

.

دست‌خطش که رسیده بود، برایش نوشته بودم: «چه خاطره خوشی ساختی، خیلی دوست دارم. یه روز، تنگ بغلت کنم ...» و نوشته بود: «هیچ وقت نگفتم بهت که وقتی استانبول بودم، یک شب خواب دیدم مفصل که آمدم خانه‌ی تو و روز و شبی را با هم چرخیدیم و خوش گذراندیم. باشد که چنین شود روزی» ... و اشک دویده بود از گلویم به چشم‌هایم.

.

.

کتاب را می‌توانید اینترنتی هم به انتشارات ققنوس سفارش بدهید، هجده هزار تومان ... و بسیار مناسب برای هدیه دادن.



 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر