اشاره: جناب نجاری گرامی در پاسخ به یادداشت روز گذشته من، این توضیح را فرستادهاند. اول متن کامل آن را بخوانید و بعد توضیح مرا:
حسین نجاری: خبرنگاران حرفهای و خلاق مشخصههایی دارند که عموما بر آن واقفیم. به عنوان مثال پژوهش و کشف حقیقت و اطلاع رسانی درست و به موقع یکی از این شناسههاست. پرواضح است خبرنگار از کشف مسائل و بازگو کردن آنچه برای مردم کشف کرده، متلذذ شده و از قِبَل دستاوردهای این اکتشاف لذت میبرد، سوالاتی را مطرح میکند که عامهی مردم می خواهند پاسخ آنها را بدانند. خبرنگار ذاتاً باید با مردم باشد و نیاز و حساسیتهای جامعه را عمیقا بشناسد. در یافتن حقایق اصرار ورزد، پشتکار و جسارت لازم را داشته و مجاری اصلی و حتی میان بر را در به دست آوردن اخبار حقیقی خوب بداند، بعد از آن در تهیه و تولید مطلب خود دقیق و سنجیده عمل کند. رویدادها را به روشن ترین و دقیق ترین شکل ممکن ارائه کند، زیرا خبر مبهم، موهوم و غیرشفاف مخاطبی نخواهد یافت. در نهایت میشود گفت خلاق بودن، برخورداری از دانش فنی، تجربه و شجاعت از خصایص بارز یک خبرنگار است که فقدان آن خبرنگار را از حیز انتفاع ساقط می کند. حتی به لحاظ فرمی هم لباس پوشیدن خبرنگار باید متناسب با حرفهاش باشد و...
با این همه، من مقصودم این نبود که خبرنگار را موجود مزدور متزور منفعت طلب معرفی کنم که قلمش جز برای منافع فردی و مقاصد شخصی نمیچرخد! از آنجایی که این تور (بازدید از معدن سولفوره انگوران) یک تور یک روزه تبلیغاتی تلقی میگردد بالطبع در چنین مواردی ماجرا فرق میکند. قرار نیست در بحث سوژهیابی و سوژهشناسی، خبرنگاران منتظر رونمایی از رویدادی توسط اداره و یا هر نهاد دیگری باشند نه اصلا چنین نیست، خبرنگاران با سنسورهای حساس خود اهمیت و ارزشهای خبری را درک کرده و متاع خود را از زیر خروارها خاک اختفا بیرون میکشند و برای اکتشاف ابعاد متعدد آن، اغلب اهتمام خلل ناپذیری دارند، هدف من از آن وجیزه این بود که در چنین مواردی که در ذیل کار تبلیغاتی و رپرتاژی تعریف میگردند و درج رپرتاژ هم در دنیای رسانه مسئلهای متعارف و پذیرفته شدهای است، اشارهی روشن به آن نیز موضوع مذمومی نیست و به طریق اولی زحمات خبرنگاران نیز نباید در چنین مواردی نادیده گرفته شود، وگرنه بنده در مناسبتها و موقعیتهای متعددی اعطای هرگونه هدایا به خبرنگاران را مذموم دانسته و مخالفتم را با اینگونه روابط ابراز داشتهام، زیرا چنین مناسباتی خود مسبب مدیوم های وابستگی است. ضمنا بنده از آنجایی که در اکثر قریب به اتفاق چنین برنامههایی حضور پیدا نمیکنم بنا بر این در این ماجرا نیز ذینفع نیستم و هدفم از طرح این موضوع هرگز شخصی نیست. رسانههایی مثل ما نیز اگر در تب فقر هم بسوزند نه دست نیاز به سوی کسی دراز میکنند، نه به ورطهی باجگیری فرو می غلطند.
ضمنا در پایان باید بگویم با این حساب همهی آن۶۰ نفری که صاحب مسکن خبرنگاران شدهاند نباید از آن امتیازات استفاده میکردند چون با شرایط خاصی از دولت احمدی نژاد گرفته شده است که دیگران امکان برخورداری از آن را نداشتند. پس همهی رسانهها و خبرنگاران استان وابستهاند و این خود تناقض عظیمی است که باید پاسخ منطقی و قانع کنندهای به آن بدهیم. ضمن پافشاری به استقلال و استغنای مطبوعات و رسانهها باید قبول کرد عصر آرمانگرایی به سر آمده است.
آگاهی، استقلال و عزت را پیششرط کار رسانهای میدانم.
همچنین مطالب من زمانی به حساب خانه مطبوعات گذاشته میشود که با هماهنگی اعضای هیات مدیره و با امضای خانه مطبوعات منتشر شود. عزت زیاد. از سوتفاهم ایجاد شده معذورم.
.
توضیح من: اول) این تور مطلقاً تور تبلیغاتی "نبوده"؛ به اعتبار اعلام رئیس روابط عمومی سازمان صمت. به رسانهها قبل از اعزام اعلام شده بوده از این سفر انتظار رپرتاژ آگهی (و به تبع آن وجه برای "تبلیغات") نداشته باشند، دوم) چسبی که بشود با آن ماجرای خانهدار شدن خبرنگاران را به این ماجرای "حقالزحمه سفر به انگوران" (به اعتبار و معنی کلمه "حقالزحمه" دقت کنید) چسباند، چسب بینظیری است! اصلا چرا راه دور؟ همین سهمیه دولتی کاغذ برای رسانهها کفایت نمیکند به این که «تو که سهمیه کاغذ گرفتهای میتوانی حقالزحمهات را هم از مدیر معدن بخواهی»؟ آیا مقامات وقت میتوانستند به خبرنگار واجد شرایط مسکن ندهند؟ آیا خبرنگاری که از طریق تعاونی صاحب مسکن شد، توصیه به تمجید از مقامات یا حتی "سکوت" شده بود؟ سوم) عصر آرمانگرایی به سر آمده؟ بسمالله؛ تعرفه "خبر"هایتان را رسماً اعلام کنید. بنویسید "شیطان" هم در صورت ارائه مفاصا حساب میتواند تیتر و ستون از شما بخرد! چهارم) مسئله درخواست علنی پول برای "خبر" (به خصوص توسط عضو هیئت رئیسه خانه مطبوعات) مسئله سادهای نیست که بشود به سکوت برگزار کرد مگر به بهانه "حفظ وحدت"! و باید معلوم شود در عصر پایان آرمانگرایی، "وحدت" به چه میارزد؟ آن قدری میارزد که "مهدی سهرابی" را در مقابل استانداری تنها نگذاشت حتی وقتی پای وامهایی در میان بود؟ پنجم) عذرخواهی جناب نجاری بسیار ارزشمند است. به خودشان هم قبل از انتشار نقد نوشته بودم که قصد مرا صرفاً حمل بر خیرخواهی بکنند.
کارتون: آرس /
کوبا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر