۱۳۹۹ خرداد ۱۰, شنبه

دو عکسی که گرفتم



اول: یک سگی هست توی مسیر، داخل یکی از باغ‌های اطراف شهر، که وقتی از کنار فنس با ماشین رد می‌شوی، با انرژی تمام می‌دود و پر از سوءظن پارس می‌کند. این عکس را عصر دیروز از او گرفتم. پای پیاده رفته بودم پیش‌اش. خیلی ساکت‌تر شده بود. کمتر دچار سوءتفاهم بود! (در فلیکر)



دوم: این تکه استخوان را هم توی خاک باغ پیدا کردم. با خودم آوردم‌اش. یک جور عجیبی "جالب" است. اگر بزرگ بود، می‌شد حتی ازش ترسید به آن وجهی که من بین انگشتانم گرفته‌ام؛ جای دو چشم و دماغ و دهان را به خیال آورده بودم! نمی‌دانم مال چیست (گردن پرنده و مرغی؟) ... می‌دانم جانی و روحی داشته و صاحب‌اش، راهی را رفته و آمده. (در فلیکر)





هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر