"سید علی زنجانی" در بمباران مواضع به اصطلاح "مقاومت" (در سوریه) توسط
ارتش ترکیه جان به جان آفرین تسلیم کرده؛ چند سالیاست به این کشتهها "شهید
مدافع حرم" میگویند. آخوند بوده. خبرگزاری فارس در خبرهایی که از این ماجرا
منتشر کرده، ندیدم اسمی از "ارتش ترکیه" برده باشد. دیروز متوجه شدم این
سید علی زنجانی، پسرعموی شوهرخواهرم است. سید علی زنجانی پسر مرحوم آیتالله سید
ابراهیم موسوی احمدی زنجانی از همسر سوریاش بوده؛ روحاش شاد و صبر بازماندگاناش
بیش. عموهای داماد ما تا جایی که میشناسم حوزه رفته و باسواد بودهاند و تا جایی
که میدانم هیچ کدام به اندازه همین پدر "سید علی زنجانی" سابقه اقامت
در عراق و کویت و سوریه نداشته و کتاب تالیف نکردهاند. به خواهرجان زنگ زدم که
نکند بروید مجلس ترحیم (به خاطر کرونا) ... دو هفته پیشمان اصلا قابل مقایسه با
این روزهایمان نیست. کرونا تقریبا تمام حواس ما را ربوده. عدهای ابله البته بیمبالاتی
را به حد اعلی رساندهاند. چند روز پیش درباره گروهی از آنها نوشتم. نظام از جایی که گماناش
را نبرده بود، دارد ضربه میخورد؛ و مردم نیز. البته ما مردم به اعتبار "آدم"بودنمان،
دیر یا زود رفتنی هستیم اما برای "نظام" رویاهای بزرگ بافتهاند. موضع ضربه
کجاست؟ از قم، هفتصد طلبه چینی، شهوت شیعهگستری ... کِی؟ نزدیکی اردوکشی خیابانی حکومتی
سالیانه 22 بهمن که اگر برگزار نمیشد، بیتردید کرونا این همه پیش نیامده بود.
بحران، "بحران بیاعتمادی رو به تزاید" است؛ و "نمیدانند"؟
... فرهنگان که نمیروم، فرصت کتابخوانیام دوباره بیشتر شده. این روزها "دختر
استالین"، "کمبود"، "بیگانه" و "ارمغان آسمان"
را میخوانم. تصادفاً ترکیب دلنشینی شدهاند. خواندن ارمغان آسمان البته آسان نیست
و به کندی پیش میرود ولی دختر استالین را با سرعت میخوانم. "کمبود" به
دقت بیشتری احتیاج دارد (کمتر در این حوزه کتاب خواندهام) و "کامو" را
هم که دوست دارم؛ حالا با "بیگانه"اش. دیشب با چراغ مطالعه باتریدار
زیر پتو داشتم کتاب میخواندم. دخترم بیخبر
عکس گرفته با کپشن "اوضاع اسفبار پدر زیر پتو" فرستاده به خودم و لابد به
دوستان و همکلاسیهایش. کلی خندیدم. در اینستاگرام استوری کردم این عکس را ... انشاءلله
خوانندگان این نوشته همیشه سلامت باشند، اگر ایران نیستند، هوس وطن نکنند تا اطلاع
ثانوی. چیزی نیست که از نگرانی ما محصوران
در وطن خودمان، در امانمان بدارد جز قدری مراعات بهداشتی، دعا و آرزوهای خوب برای
همه، برای اینکه این بحران خیلی زود، با بزرگترین درسها و کوچکترین خسارتها سپری
شود، و بیرحمی کسانی که میخواهند پول بسازند از ناخوشی مردم، به زودی به آخر
برسد ... اگر این روزگار گذشت و شما بودید (که صد سال باشید) و من نبودم، یادتان
باشد که ... بگذریم، بگذریم؛ سهم ما خفیهکاری است، سهم ما دل ِ انباشته از
ناگفتنیها ... خوشی و خوبیهایتان برقرار و مانا.
سلام. بی صبرانه منتظریم تا در مورد این کتابها - به ویژه کتاب کمبود - در اینستاگرام مطلب بنویسید.
پاسخحذف