.
⚫️ شادمانیهای سیاه | نفرتهای کور
1) بهروز حاجیلو دیروز در همدان، یک «طلبه» را کشت و خود امروز صبح، در محاصره پلیس، کشته شد. او در صفحه شخصیاش در اینستاگرام، بارها اسلحههای مختلف خود را به نمایش گذاشته بود و حالا عدهای «احمق» یا «کورِ خودخواسته»، همه بار ِ جنایت او را به گردهی «باز بودن فضای مجازی» سوار میکنند!
سوی بسی تلختر ماجرا، شادمانی کسانی است از قتل این طلبه؛ به اعتبار اینکه «خب، حکومت آخوندی است و او هم آخوند بوده»!
2) رضامیرکریمی، 19سال قبل، فیلم سینمایی «زیر نور ماه» را ساخت تا در آن از جمله نشان دهد چه شکافی بین «مردم» و «روحانیت و طلبه» [بهعنوان یک طبقه] شکل گرفته و چطور کسایی «بهناحق» همه «روحانیت و طلبه»ها را «یکی» فرض کردهاند. منوچهر محمدی (تهیهکننده این فیلم) بعدها در توضیح انگیزه خود از ساخت چنین فیلمی، خاطرهای نقل کرد از سوار کردن یک روحانی زیر باران. گفته بود سوار که کرده بود، آن روحانی خم شده و خواسته بوده دستاش را ببوسد؛ که وقتی «هیچکس» نخواسته بود او را برساند، او سوارش کرده بود تا زیر باران نماند ...
3) آنچه به تلخی در «شادمانی ِ سیاه» از قتل «طلبه همدانی» هویداست، ادامه همان ماجراست؛ دستگاه «نفرتساز» به خوبی به کمک نارضایتی از «حکومت آخوندها» آمده و خونی به زمین ریخته و هلهلههایی برخاسته.
این شوم است و بسیار شوم است.
به اندازه کافی دیرشده؛ حضرات کاش بهجای بسط قدرت تا مدیترانه و «جهان»، قدری در این باره بیندیشید و نفرت و ناکارآمدی را زمینگیر کنند.
4) سرزمین ما، سرزمین نفرتهای کور است.
نُه سال قبل، محسن رفیقدوست (با سابقه وزارت سپاه و ریاست بر بنیاد مستضعفان) با پیشانی فراخ این خاطره را از مبارزات ضدنظام شاهنشاهیاش تعریف کرده بود:
«غروبی داشتم میرفتم توی خیابان صاحب جم، هوا تازه تاریک شده بود . دیدم این ساواکی دارد از بالا میآید طرف پایین. معلوم هم هست که مست است. خلاصه دنبال او رفتیم و خانهاش را توی آن خیابان که معروف بود به چها راه سوسکی یاد گرفتیم. یکی دو بار دیگر من او را دیدم بعد دیگر اصلا تصمیم گرفتم که یک بلایی سر این بیاورم. البته خیلی هم نامنظم میآمد. معمولا شبها ساعت نهونیم - ده میآمد میرفت خانه اش. یک جلسه رفته بودم مشهد خدمت حضرت آیتاللهالعظمی میلانی. داستان را به صورت کلی برای ایشان [گفتم] که یک همچین شخصی این جوری کرده و اگر که مثلا این، دست حاکم اسلام بیفتد، چکار میکنند؟ ایشان فرمودند: این جور اشخاص مهدورالدم هستند، اینها ظلمه هستند، اینها عمله ظلم هستند. بعد از چند وقت موضوع را به صورت بازتری خدمت مرحوم آیت ا... مطهری عرض کردم . بعد به طریق دیگری این جریان را خدمت حضرت آیتا... مهدوی کنی – که الحمدالله در قید حیات هستند و خدا ایشان را طول عمر بدهد – عرض کردم . از حرفهای هر سه تای اینها دریافتم که این آدم، کشتنی است. توی یک جلسهای موضوع را به مرحوم اندرزگو گفتم. اندرزگو گفت : همه اینها کشتنی هستند اما کاری نکنید که مثلا به خاطر این گیر بیفتی چون ما اگر قرار باشد که گیر بیفتیم، بگذار برای کارهای بالاتر گیر بیفتیم که انشاءا... خدا قبول کند. یک شبی که به شدت باران میآمد، شاید یکی از شبهایی بود که توی تهران کمتر آن جور باران میآید، البته من چند شبی کشیک او را کشیدم با یک چماق حسابی و چون کمتر شبی بود که این مست نباشد. بالاخره او، از ماشین پیاده شد، میخواست برود خانهاش. من مخفی شده بودم و با چماق زدم توی سر این، او افتاد و یک هفت هشت تا چماق دیگر هم زدم توی سر و کله این و هلش دادم افتاد توی جوی آب و رفتم. فردای آن روز شایع شد که یک جنازهای توی میدان شوش توی آبها پیدا شده و انشاءا... خدا قبول کند.»
5) گاندی گفته بود: «هدف همان وسیله است.»
کسانی که «وسیله»شان ترور و توجیه آن است، «هدف»شان هم همان ترور و توجیه آن است؛ برای خودشان!
... و ما چرا دور خودمان میچرخیم؟
کسانی که «وسیله»شان ترور و توجیه آن است، «هدف»شان هم همان ترور و توجیه آن است؛ برای خودشان!
... و ما چرا دور خودمان میچرخیم؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر