.
▪️ پریروز پشت چراغ قرمز، مشغول تماشای سیل خودروهای خط مقابل بودم که چراغ سبز، جواز عبورشان را داده بود. از بین آن همه ماشین، یک ماشین خیلی شیک و خاص ِ خارجی که تا به حال ندیده بودم، توجهم را جلب کرد. طوری خاص که توجه ِ من ِبیاعتنا به مارک و مدل ماشینها را جلب کرد. آمد و نزدیک و نزدیکتر شد. راننده را دیدم و بلافاصله شناختم. رفیق دوران دانشکده و عضویت در بسیج دانشجویی، مربوط به روزگاری در حدود 24 سال قبل.
یادم آمد همان روزها، کارمند اداره کل ... بود که مدیرشان متهماش کرده بود اخبار اداره را بیرون میبرد؛ هیچ از او نپرسیدم چه اخباری ولی یک بار به شکواییه که جایی میرفت، سوار ترک موتورش شدم و با هم رفتیم. چند وقت بعد، حکم تعلیقاش نقض شد و برگشت سر کارش ... دانشگاه که تمام شد، من که از بسیج ناامید و رانده شدم، گاهی میدیدمش؛ سلام و علیکی از دور. آن موقع که کمتر کسی پرشیا سوار میشد، پرشیا سوار بود در شهر نه چندان بزرگ ما ... چند سال بعد من رفتم جنوب؛ آغاز دوره نکبتاندود احمدینژادی بود ... اخبار ترقیاش اما به گوشم میخورد، سرعت ترقیها هم بسیار قابل توجه بود؛ مدیرکل ... استانداری، سرپرست معاونت ... استانداری. بعد ناگهان مدیرکل ... استان زنجان، بعد همان مدیریت در استانهای مهمی چون کرمان و تهران. دولت روحانی هم که آمد، در استان مهم دیگری شد مدیرکل؛ همچنان هم ... رو به بالا، مدام لیز خورده است!
قیمت ماشیناش را در سایتهای اعلام قیمت ماشینهای وارداتی پیدا کردم: 870 ملیون تومان.
خدا توفیق بیشترش بدهد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر