📷 علم، نیکسون، شاه
رابطه
ریچارد نیکسون (رئیسجمهوری جمهوریخواه آمریکا) با شاه خیلی خوب بود. در سالی که
قرار بود برای بار دوم نامزد انتخابات شود، به شوروی رفت و از آنجا به ایران آمد
و در سخنرانیهایش شاه را بسیار ستود؛ خرداد سال 51 بود ... نیکسون برای بار دوم
در انتخابات (آبان 51) با رأی بالایی برنده شد (و لابد میدانید این دور دوم را به
دلیل رسوایی واترگیت به انتها نرسانید و ناگزیر از استعفا شد) ... بعدها گفته شد
که شاه به او برای پیروزی در انتخابات کمک مالی هم کرده بود.
در یادداشتهای
اسدالله علم، واقعه بسیار جالبی ثبت شده است. تنها چند روز بعد از پیروزی مجدد نیکسون،
سفیر آمریکا به دیدار وزیر دربار شاهنشاهی میرود و از نارضایتی «آخوندها» اظهار
نگرانی میکند. اسدالله علم به او میگوید که نگرانی او بیجاست؛ «نترسید و نگران
نباشید. عمل آنها گذشته و در قبال قدرت شاهنشاه دیگر هیچ عملی نمیتوانند بکنند.»
عَلم
مسئله را تشریح میکند؛ «وقتی من نخستوزیر بودم (مصادف با 15 خرداد 42) و آخوندها
علیه تقسیم املاک قیام کردند تا جایی که با کمونیستها هماهنگ شدند و آن آشوب و انقلاب
را راه انداختند و مالکین و عشایر هم همدست آنها بودند، غلطی نتوانستند بکنند و
آنها را له کردیم به طوری که برای همیشه از دست
رفتند. حالا نقنق کردن دو آخوند مفلوک اثری نمیتواند داشته باشد و تا
قدرت شاه هست، چیزی نمیشود مگر آنکه خدای نکرده این قدرت از دست برود و باز شما و
انگلیسیها، آخوندها را به خیال خودتان مقابل کمونیستها مدتی تقویت بکنید،
ممکن است چیزی بشود. آن هم به درد بخورند یا
نه، جای تأمل است. بهعلاوه این نقنق فعلی آنها بر سر اختلافاتی است که بین
خودشان دارند.»
سفیر
در واکنش میگوید: «من هر چه بشنوم باید به تو بگویم. حال که این مقدار اعتماد داری،
دیگر حرفی ندارم.»
فردای
آن روز (21 آبان 51)، عَلم گزارش این گفتوگو را به شاه میدهد. شاه میگوید: «کاش
مجدداً به سفیر آمریکا بگویی که بر فرض آخوندی هم اگر بعد از ما روی کار بیاید، به
درد مبارزه با کمونیسم نخواهد خورد، خودش کمونیست میشود، یعنی دنبال سوسیالیسم
اسلامی میرود، این اختراع تازه آخوندهای متجدد است.»
46 سال
از آن روز میگذرد و حالا معلوم است کدام نگرانی به جا بوده و کدام نبوده؛ مسئلهی
شاید عجیب، اما این است که نه شاه و نه وزیر دربارش اعتقاد راسخی به بقای نظامشان
نداشتند؛ یک سال از جشنهای پرخرج و پرسروصدای 2500 ساله میگذشت و چندماهی از
اعدام سران یک سازمان چریکی مخالف (سازمان مجاهدین خلق) در خرداد 51. رویکردشان
هم، لااقل در مواجهه با دیپلمات آمریکایی، این بوده که غرب را نگران نفوذ کمونیستها
- در غیاب شاه و نظام شاهنشاهی - نگاه دارند.
«تاریخ
طمأنینه میبخشد»؛ خواندناش نشان میدهد که بزرگانِ دیروز، مدعیان هوش و ذکاوت و
دارندگان قدرت ِ له کردن، کجاها راه به خطایی هولناک بردند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر