۱۳۹۷ مرداد ۲۲, دوشنبه

✳️ کدام اصلاح‌طلب؟






یک بار جایی نوشته بودم: «اصلاح‌طلبانی در شهر ... می‌شناسم که از شرّشان باید به «پایداری‌»چی‌ها پناه برد.»

این روزها هجمه علیه اصلاح‌طلبان سنگین است؛ در داخل و در خارج. هم از سوی جریانی که سودای انهدام و براندازی دارند و هم کسانی که در این سودا نیستند؛ یا انقلابی و پرشورند و اصلاح‌طلبان را نفوذی دشمن می‌دانند یا کسانی که از اصلاح‌طلبان، رفتارهای «مخرب» علیه «اصلاح‌طلبی» سراغ دارند.

واقع امر این است که اصلاح‌طلبان (به عنوان یک جریان سیاسی)، به ویژه پس از روی کار آمدن سیدمحمد خاتمی، تحت فشار و محدودیت‌های فراوان بوده‌اند تا راه به چرخه حکمرانی باز نکنند و یا اگر به سختی توانستند راهی باز کنند (همچون دولت خاتمی یا تک‌مجلس ششم (79 تا 83))، فلج و مدام با مانع روبرو شوند. یک نوار ویدئویی از سخنرانی فرمانده کل سپاه پس از انتخابات سال 88 به روشنی نشان می‌دهد که بازگشت اصلاح‌طلبان به قوه مجریه (که طبیعتاً با پیروزی میرحسین موسوی امکان تحقق داشت)، «خط قرمز» مورد تاکید سردار جعفری بوده است.

میرحسین، رییس‌جمهوری نشد و از قضا اتفاقات بعد از آن انتخابات، باعث شد بسیاری از اصلاح‌طلبان شاخص سر از حبس درآورند و از فعالیت محروم شوند. حتی سیدمحمد خاتمی نیز بعد از بروز نشانه‌هایی از تداوم اثرگذاری‌اش بر جامعه، یک‌سال‌ونیم بعد از روی کار آمدن حسن روحانی، ممنوع‌التصویر شد. در میانه این غوغای «صدای خفه‌کن»، طیفی از اصلاح‌طلبان سکان را به دست گرفتند که محصول کارشان، اینک اساس «اصلاح‌طلبی» را زیر سوال برده است.

کم نبودند اصلاح‌طلبانی که بیش‌تر از هر زمان دیگری در دوره منحوس احمدی‌نژادی، طعم تلخ تحقیر و محرومیت را چشیدند، و سپس دوران جدید بعد از آن ویرانگر را، دوران جبران مافات دانستند. از این‌جا به بعد، متاسفانه، بسیاری از اصلاح‌طلبان، از خیر «اخلاق اصلاحات» گذشتند تا کیسه‌های دوخته شده خود را پر کنند. شخصا با اصلاح‌طلبانی مواجه بوده‌ام که معتقد بوده‌اند به صرف حضور در ستاد تبلیغات انتخاباتی روحانی باید حتما «پُست» می‌گرفتند، باید سفارش چاپ بنر و کار تبلیغاتی فلان دستگاه دولتی مال آن‌ها می‌شد، باید پیمانکار پروژه شوند چون اصلاح‌طلبند، با شعار «دانستن حق مردم است» نشریه‌شان زیر چاپ نمی‌رود مگر رپرتاژ آگهی از ارباب ثروت و قدرت بگیرند، جای ثابت‌شان صف اول همه همایش‌های دولتی و غیردولتی است تا وجیه‌المله شوند و شاید به موقع، تیغی بزنند ...

از منظری کلان، اصلاح‌طلبان، خواسته و ناخواسته، زندگی ملموس مردم را فروگذاشتند و همچون انقلابیون و اصولگرایان، گرفتار معامله عدالت با مصلحت‌های باندی و شخصی شدند.

وقتی نوشتم: «اصلاح‌طلبانی در شهر ... می‌شناسم که از شرّشان باید به «پایداری‌»چی‌ها پناه برد»، غرضم تطهیر «پایداری‌»چی‌هایی نبود که حاضرند همه انسان‌ها را فدای اوهام و ایدئولوژی خود کنند. اصلاح‌طلبان را بخش مهمی از خود حاکمیت منکوب کرد و میخ‌های واپسین را بر تابوت‌شان، خودشان زدند وقتی که اخلاق اصلاحات را از یاد بردند و فقط سراغ دیگ‌هایی رفتند که برای خودشان می‌جوشید. حالا هم معلوم نیست «اعتماد» مردم به «اصلاح‌طلبی»، که وقتی نباشد نوبت ناگزیر «براندازی» می‌رسد (وقتی در صبر و انتظار همیشه زیر سوالیم)، چگونه و با چه دشواری‌هایی احیا خواهد شد.

اصلاحات ِ این اصلاح‌طلبانِ سوداگر، باید مُرده باشد، اما «زنده باد اصلاحات».




هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر