از نقش
مؤثرِ بیتدبیری و بدتدبیریها در ایجاد و سفتکردن گرههای ریز و درشت در کار
اقتصاد و معیشت مردم که بگذریم، نمیتوان و نباید هم اثر «جنگ و بار روانی» را روی
دوش اقتصاد کشور حاشا کرد. ردِّ این بار روانی را میتوان در بیاعتمادی فزاینده
به پیامهای امیدبخش مدیران عالیرتبه، رشد تقاضا، عجله در تبدیل داراییها به سکه
و ارز و مِلک، تقویت جوّ و جریان مهاجرت به خارج از کشور و تعداد بالای خبرهای
دروغی که به راحتی باور میشوند، رصد کرد.
مسئله
ساده است: «باور مردم» دستخوش تغییرات مهمی شده؛ مردمی که فرزندان خود را برای
دفاع از میهن عازم جبههها میکردند، کمتر از 3دهه بعد، حاضر نشدند داوطلبانه از
دریافت یارانه 45هزار تومانی انصراف دهند و حالا دعوت سخنگوی دولت را برای وارد
کردن طلا و ارزشان به بازار، به استهزایی توأم به خشم گرفتهاند. مردم به مقاصد
برنامههایی که برای آنها تدارک دیده شده، بیاعتمادند. این مسئله جدای از آن است
که این برنامهها «واقعاً» مبتنی بر عقلانیتاند و کار ِ کارشناسی شده و در مدتی
معیّن، «حتما» مفید بودن آنها اثبات خواهد شد.
نیروهایی
که «باور» قاطبه مردم را شکل میدهند، عملا از کنترل نظام سیاسی رسمی ِ کشور خارج
شدهاند. این نیروها به خوبی از شبکههای اجتماعی و توسعه امکانات ارتباطی بهره
بردهاند. توصیه نهادهای حکومتی به اعلام هنرمندانه و جذاب گزارش عملکرد نهادهای
حکومتی (نه فقط برنامههای اقتصادی)، توصیهای کاملا درست ولی احتمالا دیروقت است.
بدون
توجه به اینکه «باور» مردم برای تغییر، علاوهبر یافتن جذابیتهای بصری در گزارش
عملکردها، باید به تهیه و ارائهکننده گزارش، «اعتماد» هم داشته باشد، نمیتوان چیرگی
بر نیروهای باورانندهی غیرخودی را متصور شد.
ضمانت
ِ عدم عصیان شهروندان، همسویی «باورها»ست. با این همه، ظاهرا بسیاری، آسانترین و
موثرترین راه را، استفاده از نیروهای
«بازدارنده» میدانند!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر