خروج
آمریکا از برجام و بازگرداندن برخی تحریمها، همه کسانی را که برای زمین خوردن
برجام، گو به نیتهای مختلف و متنافر، تلاش کرده بودند، خوشحال کرد؛ از نتانیاهو
تا حسین شریعتمداری و از بنسلمان تا آنهایی که به قول رییسجمهوری: «روی موشک
شعار نوشتند و شهر زیرزمینی نشان دادند که برجام را به هم بزنند»، از تروریستهای
منافق تا آنهایی که شیشههایشان را برای پر کردن از خون مردم، آراستهاند و ثروت
بادآورده را به انتظار نشسته. سوی تلخ ماجرا این است که چوب این نزاع را مردمی
خواهند خورد که نابسامانی اوضاع اقتصادی، ارزش داراییهایشان را مدام بر باد داده
و حیات و مماتشان گره خورده به موجودی قفسه داروخانهها بدون آنکه بتوانند به
صراحت و بدوننیاز به شجاعتورزی، نقد و مخالفت خود را ابراز کنند. سوی بد ماجرا این
است که مردم ایران تبدیل شدهاند به مردمانی که به گمان «اهل قدرت و مصلحت»، راه
تربیتشان، فقط زنجیرکردنشان است؛ با اسمهای مختلف؛ از فیلترینگ تا تحریمهای
اقتصادی (و البته وقیح و بیحیا، کسانی که هم بانی و عامل این زنجیرکردنهایند هم
از رشید و متمدن بودن همین مردم حرف میزنند). روی خوش ماجرا، اما این است که ایران
برعهدی که بسته بود، ماند. غیر از اسراییل و سعودیها و امارات متحده و سازمان
منافقین و هموطنان ابلهی که راه نجات مردم ایران را، زنجیر و عصبانی و ناامیدکردنشان
میدانند، کسی از اقدام
ترامپ پشتیبانی نکرده است. این درست بر خلاف ماههای پایانی جنگ با عراق و روزگار
تحریمهای دوران احمدینژادی است که همه دنیا برای محاصره و فشار علیه ایران، همرأی
شده بودند.
ما
همچنان از «اقتصاد» میخوریم و تا وقتی چنین چشماسفندیاری داریم، شوق نجات منطقه
و جهان از شر ستم، شوقی اگر نگوییم «بدحاصل»، که «بیحاصل» خواهد بود. «امنیت»
تنها نترکیدن بمب و نشنیدن صدای تیراندازی در خیابانها نیست، یک بمبساعتی زیر
پوست شهر هست که اوضاع نامساعد بانکها تا تورم و گرانی، حتی قطعی برق و آب میتواند
آن را سریعتر منفجر کند. راه نجات، «اتحادی»ست که باید نظام برای رفع ابرچالشهای
اقتصادی، بر صاحبان گلوگاههای اقتصادی کشور، تحمیل کند، حفظ و واقعی کردن «آرامش»ی
است که روحانی در سخنرانی دیشباش بروز داد و زنده نگاهداشتن «امید»یست که بذر
هویت ماست.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر