اگر به
مطالعه درباره داعش و رادیکالیسم علاقه دارید، این نام را به خاطر بسپارید: اولیویه
روآ - Olivier Roy؛ اسلامپژوه فرانسوی.
او
معتقد است تروریسم از افراطیشدن اسلام ناشی «نمیشود»، از اسلامیشدن افراطگرایی
بهوجود میآید – ملاحظات او در این باره قابل قابل توجه است.
مقاله
او 24فروردین96 در گاردین با این عنوان منتشر شده است: Who
are the new jihadis?
ترجمه
این مقاله بارنخست در وبسایت ترجمان منتشر شد: +
سپس در
شماره تابستان96 (شماره 4) فصلنامه ترجمان (ص192) نیز چاپ شد.
ترجمه
دیگر (و با تغییراتی نسبت به متن اصلی) در ویژهنامه نوروز97 مجله اندیشهپویا
(ص58) منتشر شده است.
🔹 روآ بر
این باور است که «دلایل ظهور داعش را، بیشک، باید در ارتباط با سیاست در خاورمیانه
جست و افول داعش عناصر بنیادین این وضعیت را تغییر نخواهد داد ... تا میانۀ دهۀ
نود میلادی، اکثر جهادیهای بینالمللی از خاورمیانه آمده بودند و در واقع، پیش از
سقوط رژیم کمونیستی در سال ۱۹۹۲، در افغانستان جنگیده بودند. آنها سپس به کشور
خودشان بازگشتند تا جهاد را ادامه دهند یا اهدافشان را تبلیغ کنند و همین گروهها
آغازگر موج اول حملات «جهانی» بودند (نخستین حمله به مرکز تجارت جهانی در سال
۱۹۹۳، بمبگذاری در سفارتخانههای آمریکا در آفریقای شرقی در سال ۱۹۹۸، حمله به
کشتی یواساس کول آمریکا در سال ۲۰۰۰) ... اما از سال ۱۹۹۵ نسل جدیدی از جهادیها
پدید آمدند که در غرب به «تروریستهای بومی» مشهور شدهاند ... من مجموعهای از
دادهها را دربارۀ یکصد نفر از جهادیهایی که در عملیات تروریستی در فرانسه شرکت
داشتهاند یا در طول بیست سال گذشته فرانسه یا بلژیک را برای پیوستن به این جریان
جهانی ترک کردهاند، جمعآوری کردهام ... هیچ زندگینامۀ معیاری برای این گروه از
تروریستها وجود ندارد، اما بههرحال در زندگی آنها میتوان برخی مضامین تکراری
را مشاهده کرد. نخستین نتیجهای که میتوان از بررسی این زندگینامهها بدان رسید
این است که زندگی این افراد در طول ۲۰ سال گذشته شباهتهای بسیاری با هم داشته
است. خصایصِ مشترکِ میان خالد کلکال، نخستین تروریست بومی فرانسه، و برادران کواشی،
عاملان حملۀ شارلی ابدو، را در نظر بگیرید: نسلِ دومی بودن، جامعهپذیری اولیه،
دوران جرائم پیشپاافتاده، دوران رادیکالیسم در زندان، حملۀ تروریستی و نهایتاً
مرگ در درگیری مسلحانه با پلیس. یکی دیگر از خصایص مشترک این گروه از افراطیون این
است که تقریباً همگی نوعی تبدل و «نوزایی» دینی را تجربه کردهاند. آنها مسلمانانی
هستند که پس از تجربۀ گونهای زندگیِ بهشدت دنیوی -گذراندن عمر در کلوبها، نوشیدن
الکل، ارتکاب جرائم پیشپاافتاده- ناگهان ایمانشان به شعایر دینی را از نو تجدید
کردند، چه به صورت انفرادی و چه در درون گروههای کوچک. برادران عبدالسلام در
بروکسل متصدی یک بار بودند و در ماههایِ پیش از تیراندازی در بتالکان مدام به
کلوبهای شبانه رفتوآمد داشتند. اکثر آنها چند ماه پس از «بازگشت» یا «تبدل» دینیشان
دست به عملیات تروریستی زده بودند، اما همواره پیش از این در زندگیشان نشانههایی
از رادیکالیسم را بروز داده بودند. تقریباً در تمامی موارد، فرایند شکلگیری گروههای
رادیکال مانند هم بوده است. فرایند عضویت در این گروهها نیز همواره یکسان است:
برادرها، دوستان دوران کودکی، رفقای زندان و گهگاه رفقای کمپ آموزشی. میزان عضویت
برادر-خواهرها نیز در این گروهها چشمگیر است. این میزان از عضویت برادر-خواهرها
در هیچیک از دیگر گروههای رادیکال به چشم نمیخورد، چه گروههای رادیکالهای چپ
و چه دیگر گروههای رادیکال اسلامگرا. این امر نشان میدهد که مسائل مربوط به
«نسل» تا چه اندازه در فهم این گروهها حائز اهمیت است. داوید والا، یکی از جهادیهای
سابق، مینویسد که خطابۀ واعظان مبلغ رادیکالیسم را میتوان اینگونه تلخیص کرد:
«اسلامِ پدرانِ شما یادگار استعمارگران است، اسلامِ خم و راست شدن و اطاعت کردن.
اما اسلام ما اسلام مبارزه است، اسلام خون و مقاومت» ... آنها علیه چیزی قیام میکنند
که والدینشان نمایندگی میکنند: تحقیر، سازش با جامعه و نیز علیه آنچه به نظرشان
از جهالت دینی والدینشان نشئت میگیرد.آنچه رادیکالیسم معاصر را این چنین
اغواکننده و فریبنده میسازد، ایدۀ شورشی تمامعیار است؛ خشونت وسیله نیست، خودِ
هدف است ... داعش از هراس ما نیرو میگیرد و هراس اصلیای که داعش را نیرومند میسازد
هراس از اسلام است ... آنها این هراس را ایجاد میکنند که ممکن است جامعۀ ما از
درون منفجر شود و جنگی داخلی میان مسلمانان و «دیگران» ایجاد شود.»
📌 این
متن اصلی: ++
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر