آرمان
امیری یادداشت خوبی نوشته درباره تبعات معنوی دخالت نظامی ایران به نفع بشاراسد در
سوریه.
من
خود، همیشه، به سهم خود، از منتقدان این دخالت بودم؛ بارها و بارها در این بیش از
6 سال گذشته، درباره آن نوشتم. نقد داشتهام سر عدول از ارزشهایی که به واسطه آنها،
سالها «دخالت نظامی استکبار جهانی کیلومترها دورتر از مرزهای خودش» را تقبیح میکردیم
و نقد داشتم سر این که این دخالت، نزاع مذهبی را گسترش خواهد داد. با این همه دعوت
میکردم از حامیان رفتار جمهوریاسلامی ایران در جمهوری سوریه که استدلالهای خود
را نه بر مبنای آرمانهای موهوم، که بر پایه آنچه معمولا «منافع ملی» خوانده میشود،
اقامه کنند. تلخ بود و است که به این دخالت، تعمدا وجهه مذهبی هم داده شد تا ابقای
بشار اسدِ دیکتاتور، در سایه «دفاع از حرم»، زیر سایه برود و گم شود (گو که اگر
حرم حضرت زینب آنجا نبود، جمهوری اسلامی کاری به کار سوریه نداشت آن طور که کاری
به کار لیبی نداشت). آخرین یادداشتم(+) درباره سوریه را شاید خوانده باشید.
آرمان
امیری یادداشت خود را چنین خاتمه داده: «حتی قربانیان (این) جنگ هم ابدا تصویر
واضحی از معادلات آن ندارند. نیاز به گذشت زمان و قضاوت سخت تاریخ نیست تا دریابیم
که اینان، «به چرا مرگ خود ناآگاهانند»، و در این ناآگاهی، نه تنها جان خود، بلکه
آبروی یک ملت بزرگ و یک انقلاب «محترم» را وارد جنگی بیانتها، خونین و نفرتانگیز
کردهاند.»
به
گمان من امّا، این «نامحترم شدن» محصول محتوم همان سیاستپیشگیای است که مبنای آن
هماوردطلبیهای مذهبی با رقبای منطقهای و جهانی بود و «سوریه» در این سالهای
اخیر، تنها به مزرعهی مخفیناشدنی آن تبدیل شد.
خاورمیانه
بعد از بیداری نامیمون اسلامی، تبدیل به کشتزار وسیع نفرت شده است. در کجای دنیا
این همه مردم، این همه عزیزان خود را و امنیت و شهرها و روستاهای خود را در کمتر
از هفت سال مقابل چشمانشان از دست دادهاند؟ از یمن گرفته تا سوریه، از ترکیه
گرفته تا تونس. بازیگردانان این جنگها، شاید که تا قرنها، نباید از ترکشهای ریز
و درشت نامحترم شدنشان احساس امن و امان کنند؛ و ما نیز.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر