برای نزدیک به سه دهه گذشته ما فقط دو «نام» به خاطر خواهیم آورد
که «در حضور» مقام رهبری، «منتقدانه» حرف زدهاند: محمود وحیدنیا (6 آبان 88) و محمدعلی
کامفیروزی (13 تیر 95) و هر دو در دیدار دانشجویی (البته محمود وحیدنیا در لیست مُجازها
برای حرف زدن نبود. وقتی مجازها حرفشان تمام شده بود، چند تن از دانشجویان از میان
جمعیت، خواستار فرصتی برای بیان حرفهایشان شده بودند. این حرکت با واکنش برخی برگزارکنندگان
مراسم روبرو شده بود که آنها را دعوت به نشستن میکردند اما رهبری با اشاره به یکی
از همان جوانها گفته بودند: «آن آقایی که ایستاده بودند و نشاندنشان! شما بفرمائید.»
... و او محمود وحیدنیا بود!)
برای حضور در دیدارهای مردمی با رهبری انقلاب، گزینش و فیلتر
و دعوت است چه رسد به مجال سخن گفتن. این اما آیا نشانه پرهیز خود رهبری از انتقاد
هم حساب میشود؟! خود رهبری گفته است: «بنده توی جلساتِ دانشجوئی، دانشگاهی که اینجا
هستند، گاهی که ببینم حالا بعضیها روی ملاحظه، روی احترام، روی هرچه، بعضی از این
حرفها را که خیال میکنند من خوشم نمیآید، نمیزنند؛ از نگفتنش ناراحت میشوم؛ از گفتنش
مطلقاً ناراحت نمیشوم.»
حدود پنج سال بعد از حرفهای محمود وحیدنیا (تیرماه 93)، وقتی
در اتفاقی نادر، چهره صادق زیباکلام در جمع دیدارکنندگان با رهبری از تلویزیون پخش
شد، او به پرسشهای خبرنگاری در این باره چنین جواب داد:
شما دوست داشتید سخنران مراسم باشید؟
خیلی زیاد. خیلی زیاد. ولی فکر نمیکنم که این آرزو هیچ وقت تحقق
پیدا کند.
فکر میکنید رهبری از این مطالب شما استقبال میکردند؟
بله. فکر میکنم صحبتهایی
که توسط همکاران بنده بیان شد برای رهبری هم خستهکننده بود و حوصلهبر.
چه کسی شما را دعوت کرده بود؟
آقای کلانتری از نهاد رهبری دانشگاه تهران تماس گرفتند. کارت
را آوردند.
پ.ن: دیروز که روحانی بیصحنهآرایی خود را در تیررس نقد و حمله
معدنچیان یورت قرار داد، لابد کسانی بودند که یاد این جمله امام علی علیهالسلام افتادند و لبخندی بر لب نشاندند؛
«من در مواردی متعدد از رسول خدا شنیدم که میفرمود: «هیچ امتی
به پاکی و قداست نخواهد رسید اگر حق ضعیف آن امت از قدرتمندش بدون گرفتگی زبان (و لکنت)
گرفته نشود».»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر