اشاره - برای شماره اول دوهفتهنامه محلی «آفتاب زنجان» یادداشتی،
حسب درخواست مدیر مسئول نشریه، نوشتم. امیر نعمتی عزیز (مدیر مسئول آفتاب زنجان) را
18 سالیست که میشناسم؛ از هنرمندان تئاتری خوشاخلاق زنجان با کلی سابقه مطبوعاتی
و نوشتن در نشریات محلی. یادداشت را که نوشتم و فرستادم، به نظرم رسید شاید بیش از
اندازه تلخ و گزنده باشد، برایش نوشتم که اگر چاپ نشود، ناخرسند نخواهم شد. امروز که
شماره اول منتشر شد، دیدم همه متن چاپ شده. محتوای یادداشتم نقد حال رسانههای محلی
بود که مطمئنم خاص یک یا دو استان هم نیست و چه بسا در استان و شهرستان شما وضع به
مراتب بدتر هم بوده باشد!
متن کامل یادداشت به قرار زیر است. برای انتخاب تیتر، از کارتون
دوستداشتنی ِ «من ِ نفرتانگیز» کمک گرفتم!
*
*
هر چه میگردم پیشهی دیگری غیر از کار «رسانه» پیدا نمیکنم
که این همه آدم در آن شاغل بوده باشند و در حالی که تخصصگرایی در حرفهها بیشتر و
بیشتر میشود، کار «رسانه» بیشتر و بیشتر کار ِ خیلیهایی نشده باشد که چه بسا از ابتداییترین
اصول آکادمیک آن بیاطلاعاند! این، محصول سونامی شبکههای اجتماعی است که هر صاحبِ
گوشی تلفن همراه هوشمندی را به یک صاحب «رسانه» بدل کرده و البته که این وضعیت، خاص
استان و کشور ما نیست و همه دنیا را درگیر خود کرده است. از دل همین بازار پررونق است
که یک کاربر ناشناس، با یک خبر و عکس و نظر، به راحتی ِ آب خوردن میتواند منشا یک
جریان خبری وسیع باشد که مرزهای سیاسی و جغرافیایی را به چشم برهمزدنی، در هم مینوردد
و به سازمانهای عریض و طویل و قدیمی رسانههای کلاسیک، از رادیو و تلویزیون گرفته
تا روزنامهها، زبانی از سرِ دستانداختن دراز میکند!
در شهر و استان خودمان، من یکی که از شنیدن خبر انتشار هر رسانه
مکتوب و بالا آمدن هر وبسایت خبری بومی خوشحال میشوم. 3 سال قبل، بعد از 9 سال دوری
از کار رسانههای کلاسیک، وقتی دستاندرکار انتشار نشریهای شدم، خیلی امیدوار بودم؛
تعداد بالای خبرنگاران و رسانهها انگار که نمیشد خبر بدی باشد به خودی خود. آن تجربه
البته که ابتر ماند؛ خیلیهایمان زود خسته شدیم، چرخ معاش نشریه هم نمیچرخید. بعدتر،
یک سال و نیم قبل، برای شماره اول یک روزنامه تازه متولد شده از خوشحالیام نوشتم بابت
حس نو بودن ایدههایی که آدمهای گردآمده در آن روزنامه میتوانستند داشته باشند؛ گذر
زمان البته نشان داد که آن روزنامه هم خیلی بیشتر از آن چه تصور میشد، گرفتار مناسبات
قدرت شده و نمیتواند و نمیخواهد تیغ نقدش را برای همه تیز کند هر چند از خیلیها،
جلوتر بود و گاهی هنوز است! شلوغ شدن نشستهای خبری آن مدیرانی که در پس آن، کادو و
چشمروشنی به خبرنگاران داده میشد هم خبر بدتری بود که در این 3 ساله، بارها با آن
مواجه بودهام! بعضیها در جلسات خبری شرکت میکنند تا اندکی بعدتر، حاجت شخصی خود
را بر آستان مدیران ببرند! بسیاری از مدعیان کار رسانه، هنوز درست و بیغلط نمیتوانند
بنویسند و هر تذکری، چین بر پیشانیشان میاندازد و کینه بر دلشان مینشاند! خبر و نقد و رپرتاژ مخلوط شده؛ بهترین گزارشها
شده گزارشهایی که گزارشگر صرفا از پشت تلفن تهیه میکند و حضور در میدان خبر، حالا
عموما خاطره است. به صفحه اول سایتهای خبری نگاه کنید؛ مالامال از ژست مدیران پرگو
در مقابل دوربینهاست؛ بشمارید در هر صفحه عکس چند میکروفن مقابل دهان مدیران بالا
رفته! یک بار به گزارشگر محترمی که درباره وضع نشریات محلی گزارش تهیه میکرد گفتم
که مهمترین مشکل، اینک، اختلال و گاهی قطع رابطه بین رسانههای محلی و توده مردم است.
الان رسانهها عموما ابزار سیاسی و اقتصادی معدودی افراد شدهاند که «مردم» را زیر
همین مناسبات تعریف میکنند. البته که این گفتهها هیچگاه توسط خبرنگار آن رسانه،
منتشر نشد! سال قبل در چنین روزهایی بود که یک روزنامه محلی شجاعانه، و شاید نه چندان
حرفهای، خبر آزار کودک دانشآموزی را منتشر کرد. خودش گرفتار شکایت و شکایتکشی شد.
آنسوتر؛ رفتار و واکنش رسانههای استان که یادمان نرفته؛ رفته؟ انفعال و سپس تخریب
آن روزنامه شده بود وجهه همت برخی ارباب جرایدی که میخواستند «متبوع» باقی بمانند.
روزنامههای سراسری بیشتر پیگیر خبر بودند، تا خبرنگاران استان. این اواخر هم خبر رفتار
نادرست یکی از شُهرههای شهر آن چنان با لالمانی روبرو بود (و است)، که هر کسی حق دارد
شک کند نکند شایعه و دروغ بهتر است؟! نکند، شُهرههای شهر، باید اماننامه داشته باشند
از رسانههای استان؟!
چنین است که منِ نوعی، چه رسد به کسی که هیچگاه در رسانههای
کلاسیک کار نکرده و پلههای نشریهای را بالا نرفته، به اوضاع جاری نشریات محلی خوشبین
و امیدوار نیست (بر خلاف 3 سال قبل). این بدبینی را بیاعتنایی رسانههای موجود به
قدرت رو به رشد و خیرهکننده شبکههای اجتماعی تشدید کرده است. میپرسم اگر هدف، «خوانده
شدن» است توسط مردم، چطور قابلیتهای شبکههای
اجتماعی معطل باقی مانده است؟!
سال 94، پیشنهاد داده بودم شعار نمایشگاه مطبوعات استان، «رسانه
یعنی مردم» باشد. عزیزان خانه مطبوعات همین را پسندیده بودند. هنوز هم گمان میکنم
اگر نقشهی راه رسانهای همین شعار باشد، دیر یا زود، خوانده و دیدهشدناش به عادت
مردم تبدیل خواهد شد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر