اول: آیتالله خامنهای گفته بودند که فعالیتهای هستهای فقط یک بهانه برای غرب جهت تقابل با جمهوری اسلامی است و بعد از آن، از جمله نوبت بارز و عمده شدن مقابلهجویی در حوزه حقوقبشر پیش میآید.
رییسجمهوری شدن رییسی، با توجه به سوابق عملکرد وی، فارغ از بهحق و درست یا ناحق و نادرست بودناش، و به دور از صادقانه و غیرصادقانه بودن معیارهای حقوقبشری، یک بهانه بسیار سرراست برای سرشاخ شدنهای مجدد و فرصتسوز است؛ بسیار سرراستتر از خدمتی که احمدینژاد سر انکار هولوکاست به صهیونیستها کرد.
دوم: آیتالله خامنهای به درستی به خصوص طی ماههای اخیر بر اولویت اقتصاد تاکید کردهاند. به اعتبار همان حساسیتهای بینالمللی قدرتهای اقتصادی روی سوابق حقوق بشری جناب رییسی، مناسبات اقتصادی به واسطه ریاستجمهوری «تولیت دادستانی» بیش از پیش تحت فشار و مضیقه قرار خواهد گرفت و این یعنی مجالی تازه برای محاصره اقتصادی کشور و از اولویت خارج شدن معیشت مردم. برخی کشورهای مهم اقتصادی (از جمله کانادا) از قضا قوانین معیّنی برای تحریم امثال جناب رییسی وضع کردهاند. کاملا طبیعی است کسانی که معتقدند مردم برای شکم انقلاب نکرده بودند، و اقتصاد تعارفاً اولویت شده و اگر هم اولویت است، عجلهای برای تنظیم معاش نباید باشد، به رییسی رای خواهند داد که ما کاری به آنها نمیتوانیم داشته باشیم.
سوم: اساسا وقتی حسن روحانی هست، رای به رییسی که ستاد او را هواخواهان انقلابی محمود احمدینژاد تسخیر کردهاند، بازگشت به سال 84 است و این سوراخی است که گزیده شدن دوباره از محل آن، شرط عقل نیست!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر