اشاره: بعضی مقالهها خالق "بینش"اند؛ پرتوی
درخشان در انبوه تردید و سوال و هراسها.
"راز زندگی در دنیای شبکهای" (نوشتهی آنهمری
اسلاتر | فارین آفیرز | ترجمه فارسی: مجله اندیشه پویا، شماره 39 (آذر 95))، لااقل
به گمان من از این زمره است.
خلاصه شده این یادداشت را در ادامه بخوانید:
**
... این جهان شبکهای از جدیترین و عاجلترین تهدیدهای
جهانی قرن بیست و یکم است. دلیل بروز مشکلات و تهدیدها در این جهان همین است که
مردم زیاده به هم متصلاند. داعش میتواند تروریستهای تکرو را به کشتار همکارانشان
تحریک کند. یک ویروس کشنده میتواند در عرض یک هفته تمام جهان را بگیرد. همزمان،
عدم دسترسی میلیونها جوان به امکانات یک آموزش آبرومند، شغل و زندگی راحت، به
خشونتهایی که حد و مرز نمیشناسند، دامن میزند.
وقت آن رسیده است که فن دولتمداری با مهارت شبکهای، یعنی
هنر طراحی و ساخت و مدیریت شبکهها، در هم آمیخته شود و استراتژیهای جدیدی برای
ساختن و حفظ یک نظم بینالملل طرح شوند که بر این سه رکن استوار باشد:
یکم: جوامع باز
دوم: دولتهای باز
سوم: یک نظام بینالملل باز.
مرز گسست اصلی در عصر دیجیتال نه بین کاپیتالیسم و کمونیسم
یا دموکراسی و اقتدارگرایی، بلکه میان "باز" و "بسته" است.
1) جوامع باز: هیچ دولتی نباید ضمانت امنیت مطلق دهد، چرا
که نمیتواند از پس تامین آن برآید. بر این اساس، نقش دولت «سرمایهگذاری در خلق
یک ملت مقاومتر است» و این مستلزم آگاهی بخشیدن و تقویت مردم است ولی بیشتر در
مقام یک شریک مردم در تامین امنیت نه یک حامی و محافظ. این رویکرد مستلزم تحدید
قدرت در کل جامعه است.
2) دولتهای باز: سه اصل اساسی بیانیه "مشارکت دولت
باز"، شفافیت، مشارکت مدنی و مسئولیتپذیری، هستند. این اصول، رابطه افقیتری
میان دولتها و اتباع آن در مقایسه با رابطه سنتی عمودی در دموکراسی و اقتدارگراییها،
پدید میآورند. ایده "دولت باز"، بینش جدیدی را پرورش میدهد که به
دنبال تحقق دولت در کنار مردم و نه صرفا برای مردم است؛ یک رابطه دوشادوش میان دولتیها و
شهروندان.
3) نظم بینالملل باز: رکن آخر ایجاد نظم باز، ترمیم و بسط
یک نظام بینالملل باز است. نظام بینالملل کنونی ثابت و سلسله مراتبی است. بعضی
کشورها برابرتر از دیگران هستند. اعضای دائم شورای امنیت سازمان ملل، اعضای موسس
بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول – این کشورها که در سال 1945 حاکمان جهان بودند
– نظمی بینالمللی طراحی کردند که ضامن صلح و رونق و منافع خودشان باشد ... حالا
اما وقت اصلاحات رسیده است. نهادهایی که پس از جنگ جهانی دوم بنا شدند باید قطبهای
یک نظام مسطحتر و انعطافپذیرتر شوند. قدرتهای نوظهور که مدام بر قدرتشان
افروده میشود تا ابد منتظر نخواهند ماند. آنها هم، با نهادهای منطقهای و شبکههای
امنیتی خودشان، نظمی از آن ِ خود خلق خواهند کرد و اگر نظم بینالملل کنونی بیش از
حد شکننده و غیرقابل تغییر از آب در آید، به یکباره همچون دوکنشینهای بزرگ
اروپایی فرو خواهد پاشید. بین دولتهای قرن بیستمی و قرن بیست و یکمی باید انتقال
قدرتی اتفاق بیفتد.
مرزها و دیوارها، چه فیزیکی و چه دیجیتال، در نهایت قادر
نخواهند بود قدرت شهروندان متصل به هم را تا ابد مهار کنند. جوامع باز، حکومتهای
باز و یک نظام بینالملل باز پیشنهادهای مخاطرهآمیزی هستند ولی این بهترین امید
بشر برای مهار قدرتِ نه فقط دولتها که همچنین قدرت کسبوکارها، دانشگاهها،
سازمانها و شهروندان است.
متن اصلی: +
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر