خبر منع احمدینژاد از کاندیداتوری، در نگاه اول خبر خوبی
به نظر میرسد اما:
1) کاش حلاوت این خبر با صدور دستورِ قاطعِ پیگیریِ قاطعِ
تخلفات وی در دوره ریاستجمهوریاش دوصدچندان شود. احمدینژاد نباید از محل
فرمانبرداری در این فقره (کاندیدا نشدن)، گناههای خود را بیعقوبت بداند، منت سر
رهبری بگذارد و بر این گمان باشد که اگر نه در لباس کاندیداتوری، که در لباسی دیگر
بخواهد سهمی در تصیمسازی و تصمیمگیری برای شأنی از شئون کشور - در آینده دور یا
نزدیک - بر عهده بگیرد.
2) این اصولگرایان بودند که دست در دست هم (به مِهر) دادند
تا برای احمدینژاد، گوشها و چشمهایشان را ببندند و او بینگران از نظارت دستگاههای
ناظر هرچه خواست بکند صرفا به این دلیل که قوه مجریه نیز چون دو قوه دیگر، از دسترس
اصلاحطلبان دور شود. از همین رو اصولگرایان باید این منع (احمدینژاد از
کاندیداتوری) را در درجه اول، محبت در حق خودشان بدانند چرا که آمدن او، سر بسیاری
از زخمها را باز میکرد که متهم ردیف اول این جراحتها، خودشان بودند.
.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر