اول) پنجشنبه (دیروز، 25 شهریور) بزرگترین کتابخانه
خیّرساز کشور در زنجان با حضور وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی افتتاح شد. این کتابخانه
را بنیاد مصلینژاد ساخته و اسم آن را "سید افضل موسوی" گذاشته. سید
افضل موسوی تا جایی که من خبر دارم با این بنیاد همکاری داشته و دارد؛ یک طورهایی
نماینده بنیاد در زنجان. بنیاد مصلینژاد قبلا در زنجان ساختمان قدیمی دبیرستان
امیرکبیر را تخریب و از نو ساخته بود؛ همان دبیرستانی که سید افضل موسوی نیز همانجا
درس خوانده. موسوی در دوره کرباسچی به مدت ده سال شهردار منطقه دو تهران بود. سپس نماینده
زنجان در مجلس ششم شد. اینک عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران است و در انتخابات اخیر
مجلس، تنها اصلاحطلبی بود که – آن هم با تاخیر – تایید صلاحیت شد ولی با کمتر از
800 رای اختلاف، از راهیافتن به مجلس دهم بازماند. او خانه پدری خود را در محله
امجدیه به نهاد کتابخانههای عمومی هدیه کرده است. دقیقا نمیدانم برای این
کتابخانهای که دیروز افتتاح شد، آیا هزینهای کرده یا نه و یا صرفا نامش به خاطر
فعالیتهای خیریه قبلیاش بر پیشانی این کتابخانه نشسته است. برای ساخت این
کتابخانه با زیربنای 2764 مترمربع، 2.7 میلیارد تومان توسط خیّر هزینه شده و دولت
نیز 500 میلیون تومان کمک کرده. این کتابخانه در مدت سه سال ساخته شده است.
دوم) شروع مراسم افتتاح را 11 قبل از ظهر اعلام کرده بودند.
من 11.5 رسیدم. متوجه شدم مراسم زودتر از 11 شروع شده؛ ظاهرا از فرط تعداد
سخنرانان. من رسیدنی خود سیدافضل موسوی سخنرانی میکرد. قبل از او لااقل مدیرکل
کتابخانههای عمومی استان سخنرانی کرده بود. بعد امام جمعه سخنرانی کرد، بعد
استاندار، بعد دبیرکل نهاد کتابخانههای عمومی کشور و بعد وزیر ارشاد. خود مجری هم
برای خودش سخنرانی بود! یک "مورد" هم ترانهخوانی زنده اجرا شد! من اما
اصلا خسته نشدم چرا که به جای نشستن و "گوش فرا دادن به بیانات"، مجلات
و روزنامههای مخزن مطبوعات کتابخانه جدید را شخم زدم، بعد هم رفتم لابلای قفسه
کتابها و دو ساعت، این طور سپری شد (این وصف حال را با عدول از تواضع نوشتهام!).
گاهی هم حواسم به سخنرانی سخنرانان بود؛ سخنرانیهایی که از دلشان کسی شاید
نتواند شوق کتاب خواندن درو کند. حرفهای تکراری، حرفهای بیربط به کتاب و
کتابخوانی. استاندار تازهمان از جشنوارهی آش گفت و چند خاطره بیمزه و بیربط به
کتاب. در نمایشگاه کتاب که همین دو هفته قبل برگزار شد از او پرسیده بودم آخرین
کتابی که خوانده، چه بوده؟، گفته بود: قرآن. وزیر ارشاد از اقتصاد مقاومتی و کاهش
تورم گفت و این که استان زنجان چقدر آدم مهم داشته و دارد! مدام گزارش همان روز
روزنامه شرق جلوی چشمم میآمد که درباره او نوشته بود؛ درباره حرفهای که زده و
از آنها برگشته (اسم گزارش این بود: «آرای بیسرانجام». بخوانیدش). به نظرم رسیده
بود اگر هر کدام از سخنرانان از تجربههای خوب و شیرین کتابخواندنشان گفته بود،
شاید دلی را برای کتاب خواندن نرم کرده بودند؛ حتی یک دل. کتابخانههای بیکتابخوان،
مصلاهای بی نمازخوان؛ کار فرهنگ به امان روزمرگی رها شده، این شبکههای اجتماعی
هم شده قاتل زمان و قرص "توهم دانستن"؛ هر روز بدتر و بدتر.
سوم) آخرهای مراسم که خستگی حاضران در مراسم بالاگرفته بود،
کسانی بیرون میرفتند ولی فقط بچهها بودند – بچههایی که نمیدانم از کجا آمده
بودند – که سراغ قفسه کتاب و مجلات میآمدند.
.
عکس 2: افتتاحیه و قفسه کتابها |
عکس 3: کودکان و نوجوانانی که سراغ کتاب و مجلات آمدند |
عکس 4: امام جمعه زنجان، جنتی، سید افضل موسوی |
عکس 5: عکاس ایرنا این عکس را گرفت؛ داشتیم مجله ورق میزدیم |
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر