وقتی من میمیرم، مرا به جهنم نمیکشانند؛ وقتی شما میمیرید،
شما را به بهشت دعوت نمیکنند. وقتی میمیرم خود را در جهنم مییابم زیرا در اینجا
درون من جهنم بوده؛ وقتی میمیرید خود را در بهشت مییابید زیرا در اینجا درون شما
بهشت بوده. بهشت و جهنم چیزی جز شکفتگی درون من نیست. اگر در اینجا در درونم فقط
ناآرامی، اضطراب، دلهره، تشویش، یاس، بیچارگی و سرخوردگی است، جهنم همین است. پس
از مرگ، من خود را در همین مییابم. درست مانند کسی که کور مادرزاد باشد و دیگران
به او لباس بپوشانند. فرض کنید ناگهان چشمش خوب شود. وقتی نگاه میکند، نباید
بگوید اکنون به من لباس پوشاندند، باید بگوید این لباس را پوشیده بودم اما تاکنون
نمیدیدم. بهشت، دیدن چیزی است که پوشیده بودیم و جهنم نیز دیدن چیزی است که
پوشیده بودیم و این نکته بسیار مهمی است. ص 66
.
بارها گفتهام اگر بخواهیم جوانهای ما به هر دینی متدین
شوند باید بتوانیم از آن دین، مجموعه احکام و تعالیمی استخراج کنیم که هر کس به آن
احکام و تعالیم تن سپرد، یا به آن احکام و تعالیم دل سپرد و روان و ذهن خود را به
آنها داد، آرامش پیدا کند، شاد زندگی کند، رضایت باطن داشته باشد، امیدوار باشد،
و زندگیاش معنادار باشد. نه این که زندگیاش در بدترین منجلابهای روحی و معنوی
بگذرد و به او بگوییم از این غافل نباش که به ازای هر ذکری که میگویی فرشتگان
برایت آجری بر روی آجر مینهند و قصرهایی درست میکنند و نهری احداث میکنند و
جدولبندی میکنند. ا گر آن امور معنوی در همین دار دنیا حاصل نیایند اینها همه
فریب است. ص 18
.
اعتقاد من بدون مجامله و مجادله بر این است که هنوز هم میتوانیم
برای معنویت و دین پیام قائل باشیم. هنوز هم معتقدم دنیای ما نیازمند معنویت است و
این معنویت قابل عرضه است. ص 21
.
مصطفی ملکیان – از کتاب "در رهگذار باد و نگهبان
لاله"
.
.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر