۱۳۹۴ اسفند ۲۱, جمعه

شعر جمعه | 35


تا برسی
خرمالوها هم رسیده‌اند
و من از گشت برگشته‌ام
میز را چیده و آراییده‌ام
با سبدی حصیری پر از خورشیدهای دم غروب       و با مریمی در لیوان بلور
...
با این همه می‌ترسم
فقط از زود رفتن        و آمدن ِ تو از پی من
.
.
مسعود احمدی


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر