۱۳۹۴ اسفند ۲۵, سه‌شنبه

همین می‌شود



پشت به آفتاب، زیر نور، در مسیر نسیمی خنک نشسته بود؛ به قاعده گرمی و روشنی و طراوت گرفتن لابد ... نزدیک و نزدیک‌تر شدم، تحمل کرد تا به قدر نیم‌ قدم مانده به لمس فضای روی بالهایش ... بعد پرواز کرد و رفت. حالا هم لابد "آفتاب" و "نور" و "نسیم" جایی دیگر ... "بال" که باشد، "پروانه" که باشی، خب، همین می‌شود. 

.






هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر