پشت به آفتاب، زیر نور، در مسیر نسیمی خنک نشسته بود؛ به
قاعده گرمی و روشنی و طراوت گرفتن لابد ... نزدیک و نزدیکتر شدم، تحمل کرد تا به
قدر نیم قدم مانده به لمس فضای روی بالهایش ... بعد پرواز کرد و رفت. حالا هم لابد "آفتاب" و "نور"
و "نسیم" جایی دیگر ... "بال" که باشد، "پروانه"
که باشی، خب، همین میشود.
.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر