رجانیوز نوشته که «شاید طعنه «مُرسلیقه و مُرقانون» حسن روحانی
در بیان زیبا جلوه کند اما شخص ایشان خوب میداند که اگر قرار بود شورای نگهبان و فقهای
محترم آن در طول سالهای مختلف مرسلیقهشان را ملاک قرار دهند، نه دولت اصلاحات سرکار
میآمد و نه اکنون.»
این، یعنی:
اینکه در طول «سالهای مختلف»، نهاد شورای نگهبان «یکدست»
بوده و هست
اینکه ترجیح مرقانون بر مرسلیقه در «بیان» زیبا جلوه میکند؛
در «عمل» این زیبایی تضمین شده نیست
این که روحانی خودش هم میداند مورد پسند شورای نگهبان نیست
این که بر فرض خطای یک درصد نوع ابنای بشر مستقر در شورای نگهبان
در تشخیص بین قانون و سلیقه، این شورا میتواند در مقام قیّم، «مانع» تحقق خواست اکثریت
مردم شود
این که دلیل تعارض رای و سلیقه مردم و شورای نگهبان در مورد
خاتمی و روحانی، مبنای قانونی ندارد
اینکه انتخاب مردم در سال 84 و 88 (که مورد اشاره و طعن رجانیوز نبوده)، مرسلیقه شورای نگهبان از آب درآمده (اگر
مردم در سال 92، با انتخاب روحانی (و نه جلیلی) از راه رفته بازگشتند، شورای نگهبان
اما هیچ نشانهای از «پشیمانی» بروز نداده و از همین رو، احتمالا روش تسویه حساب
حقالناس بابت دو بار تایید صلاحیت احمدینژاد، هیچگاه معلوم نخواهد شد).
.
سوالی هم هست:
آیا طبیعی است که داور، سلیقهای چنین واضح علیه یک سوی میدان
بازی داشته باشد و مدام ناچار باشد با پا گذاشتن روی باور خود برای رعایت قانون و عدالت،
خود را آزار دهد؟ یعنی کمبود داور تا به این حد؟ یا نکند گرهگشایی از این آزار و
رعایت سلیقه، مجال وقوع در زمان و محلی دیگر دارد؟!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر