(1)
شخصا از رد صلاحیت چند کاندیدای اصلاحطلب در ابهر و زنجان
خوشحالم؛ همانهایی که وقتی مجالش باشد (و بوده) از تک نقطه «رانت» هم عدول نمیکنند
برای خودشان، و ژستهایشان همیشه حالم را به هم زده است. از تایید برخی هم به شدت
متاثر؛ که اهل سواستفاده از موقعیتاند؛ بدون خجالت. از رد صلاحیت آدمهایی که از
فرط پرپولی و خودکمبینی هم آمدهاند،
خوشحالم. اصولگرایان، به آن معنی که خود را از دامن متولیان رسمی اصولگرایی آویخته
باشند، طبیعتا بیزحمتتر بودهاند برای خانه کردن در قلب شورای نگهبان؛ همانهایی
که روحانی گفته اگر قرار است مجلس، خانه ملت نباشد و خانه جناح باشد، همین حالا هم
میتوانند تشریف ببرند مجلس؛ حالبههمزن، وکیلالنظام و "حلقه به گوش" اصلا ... در بین کسانی
که اسمشان گره به اصلاحطلبی نخورده، اصولگرای موتلفهای و پایداریچی هم نیستند
(شکر خدا)، مرام و نام کسانی به گوشم خورده که "آزاده"اند. با این همه به
گمان من، از جمع آنهایی که میشناسم، آدمهایی که سرشان به تنشان بیارزد خیلی کماند!
... اینها را نوشتم تا نشان دهم اولا مدافع نظارت استصوابیام، دوم این که معیار
من یکی برای صلاحیت، مسمی بودن به اصلاحطلبی و اصولگرایی نیست و در لحظه اکنون،
تصمیم دارم در انتخابات شرکت کنم.
.
(2)
رهبری گفته که مخالفان نظام و رهبری هم میتوانند در
انتخابات شرکت کنند. من نمیدانم چطور میشود از این حرف برداشت کرد که مخالفان
نظام و رهبری هم میتوانند تایید صلاحیت شوند و وارد مجلس؟ در نظامی که استخدام
کارمند معمولی در پی موفقیت در آزمون تفتیش عقاید رخ میدهد، چطور میشود چنین برداشتی
از آن جمله کرد؟ به گمان من، مهمترین پیام آن جمله رهبری، به رسمیت شناختن وجود
مخالفان نظام و رهبری بود به آن اندازه که حضورشان در انتخابات، تغییر مهمی در
میزان کلی مشارکت حاصل میکند. قبلا هم در همین باره نوشتم که این رویکرد رهبری،
تشویق به افزایش مشارکت است که البته اگر شورای نگهبان بر رفتار "داسی"
خود اصرار ورزد، مطلقا بال دیگر انتخابات که "رقابت" باشد، شکل نخواهد
گرفت. با این همه، این سوال مهمی است که
کسانی که مخالف نظام و رهبری هستند، روی برگههای رای خود باید چه بنویسند؟ هیچ؟
اسم خودشان؟ یا یک اسم بد بین بدترها و چه بسا بدتر بین بدترینها؟ دو مورد اول
البته آمار مشارکت را همزمان با آمار آرای باطله زیاد میکند. به این ترتیب راه
سوم قدری منطقیتر به نظر می رسد! این در حالیست که در برخی حوزهها، با معیارهای
مخالفان نظام و رهبری، صرفا بدترینها تایید شدهاند. رهبری سه هفته قبل، در همان
سخنرانی، از مردم خواستند که به لیستهایی اعتماد کنند که دنبال حرفهای آمریکا
نیستند. نتیجه مرحله ابتدایی تایید صلاحیتها نشان میدهد که شورای نگهبان کاری
کرده که اساسا نیازی نباشد مردم فکر کنند اعتماد به چه لیستی بکنند و به چه لیستی
نه؛ چرا که در بسیاری از حوزهها اساسا جناح رقیب شورای نگهبان کاندیدایی ندارد تا
لیست بسته شود!
.
(3)
ادامه برگزاری انتخابات مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان به
این صورت، نهادینه کردن انتخاب 2 کیلو گلابی از بین 2 کیلو و 100 گرم گلابی است!
اتفاقات غریبی هم در انتخابات ایران ساری و جاری شده که اگر از بیرون و بالا به
ماجرا نگاه شود؛ حتی میتواند مایه مزاح و کمدی شود؛ این که برخی داوران انتخابات
خود لیست انتخاباتی بیرون میدهند، این که داوران، خود صلاحیت خود را بررسی میکنند
و نتیجه انتخاباتی را که خود در آن تیم دارند یا راسا در آن حضور یافتهاند را نیز
تایید یا رد میکنند. رییسکل داوران (آیت الله جنتی) در سابقه طولانی مدت خود
نشان داده که حتی راضی نیست ادای بیطرفی دربیاورد و جالبتر این که صراحتا نگران
است که برخی میخواهند مجلس را فتح کنند و برنامههای خود را پیش ببرند (گو هر
کسی که نماینده میشود، باید برنامههای کس دیگری غیر از خودش را پیش ببرد که اگر
نبرد، به آیتالله جنتی برمیخورد). این رویه چرا اصلاح نمیشود؟ چرا بهانههای بسیار
قابل توجه زیر سوال رفتن عدالت شورای نگهبان جدی گرفته نمیشود؟ مگر انتخابات شوخی
است؟ ... نکند شوخی است؟!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر