این مقوله «تعهد کتبی» که در نامه رهبری به روحانی درباره
برجام آمده، خیلی ذهن مرا به خود مشغول کرده؛ از آن رو که بر این باورم ریشهیابی ورود
چنین «عبارتی» در سپهر سیاسی ایران راه میتواند به کجا ببرد؟ مدام میپرسم چطور
میشود، یعنی چه پیش و پس زمینهای لازم
است تا راهبری، هر راهبری، در تعاملات بینالمللی حرف از «تعهد کتبی» بزند؟
به دیگر سخن، چند جای دیگر چنین تعهداتی خواسته
و داده شده و چگونه؟ و مگر تاریخ لبریز از تجربه پاره کردن و زیر پا گذاشتن
تعهدات کتبی نیست؟ یعنی که گیریم تعهدی چنین بود و آمد؛ زیر پا گذاشته نمیشود؟ و
بعد: یعنی دولتمردان آمریکا این همه بامعرفتاند که زیر قول و قرار نمیزنند؟ خب؛
این اذعان ضمنی به سود دشمنِ بامعرفت تمام نمیشود؟ همین هفته آینده، سیزده آبان،
در ایران سی و پنجمین سالگرد نقض تعهد ایران در پاسداشت حریم نمایندگی سیاسی یک
کشور دیگر در خاک سرزمینیاش، «گرامی» داشته میشود؛ حالا اسماش باشد تسخیر لانه
جاسوسی یا هر اسم دیگری. بالاخره به حقوق بینالملل باور داریم یا نه؟ «تعهد کتبی»
نداده بودیم؟ ... ما تعهد را از آمریکا میخواهیم یا به مردم ایران میگوییم که
چنین چیزی میخواهیم؛ فارغ از این که چنین چیزی محملی برای طرح و اجابت در فراسوی
مرزها داشته باشد یا نه؟ بعد چه؟ که قرابت دیپلماتیک به آمریکا در عین وقوع در
عرصه عمل، در ساحت سخن تخطئه شود؟ آیا اساسا مردم هم میتوانند از این تعهدات از
مدیران مملکت خود بخواهند؟ که مثلا تعهد میدادند آن چه بود، تجربه شعب ابیطالب
نبود، بدر و خیبر بود حقّا، و قرار نیست برای رهایی از شرایط بدر و خیبر، با
شیطان مذاکره کرد.
.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر