عارفان فهمیدهاند که دشمن اصلی، این انأنیت و نفسانیت ماست. حالا میتوان با تعابیر اندکی متفاوت گفت: خودشیفتگی، خودپسندی یا خودگزینی؛ اینکه تو خودت را اولا متمایز از سایر موجودات بدانی و ثانیا ممتاز از سایر موجودات بدانی ... به زبان ساده أمالمشاکل و أمالفساد را عرفان این میداند و به باور من هم تشخیص درستی است. همان که مولانا میگفت: «مادر بتها، بت نفس شماست» و حافظ میگفت: «خود را مبین که رستهای!» و این همان بود که شمس را وا میداشت که بگوید حتی اگر معشوقی نیافتید، چوبی بتراشید و آن را معشوق خود کنید، یا عارف دیگری میگفت اگر عاشق گربهای باشی بهتر از آن است که عاشق خود باشی ... (یکی از) نقاط قوت عرفان این است که گفتهاند برای از بین بردن این أنانیت، مهمترین راه، عاشقی است:
عاشق شو، ار نه روزی کار جهان سرآید
ناخوانده نقش مقصود در کارگاه هستی
.
.
اگر می خواهی انانیت از بین برود، محور جهان هستی را از
خودت پرتاب کن به دیگری.
.
.
مصطفی ملکیان – مجله اندیشه اصلاح – شماره اول – تیر 94
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر