اول: توماس مان (نویسنده فقید آلمانی) جمله عجیبی دارد؛ او
گفته بود: «جنگ یک جور فرار بزدلانه از سختیهای صلح است». حالا که حصول توافق
هستهای در پی 12 سال چالش و مذاکره و فشار اعلام میشود، باید که سختیهای چنین
صلحی را بشناسیم و بشناسانیم تا کاسبان دشمنی، آسودگی خود را با جنگ و نزاعی
دوباره تدارک نبینند. اینان میتوانند همه جا باشند؛ در داخل و خارج کشور؛ در صدر
و در زیر. شناختن این سختیها، مهیا کردن بهانههای صبر را آسان میکند.
.
دوم: یک بار دیگر باید، ما مردم، متوجه باشیم که در منازعات
بینالمللی، آنچه مهم است نه فقط «مقاومت» در برابر سلطه و ستم، که برآورد توانایی
و حد مقاومت است تا نکند در باغ سبزی به کسانی نشان داده شود؛ فراتر از توش و
توان. این رویه به سرخوردگی منجر میشود (که شده). تبعات چنین رخداد ناخوشایندی از
جمله در بیشتر شدن شکاف بین مردم و تفرقه بین آنان خود را نشان میدهد و تامین
بسیاری از مهمات کشور را که باید در سایه اعتماد و قرابت ذهنی اقشار مختلف مردم
انجام شود، مختل می کند. برای این مهم لازم است به خصوص عملکرد شش ساله تیم سعید
جلیلی ارزیابی شود آنچنانکه در کمتر از دو
سال گذشته عملکرد تیم هستهای منصوب دولت روحانی به راحتی و گستردگی از جمله در
رسانه (مثلا) ملی، نقد و بررسی شده است.
.
سوم: بیآنکه ارزش زحمات جواد ظریف و تیم مذاکره کننده را
تقلیل داده باشیم، نباید از یاد ببریم که این تیم نهایتا یک مذاکرهکننده خوب بوده
نه طراح و برنامهریز مذاکرات. پروژه هستهای جمهوری اسلامی ایران را رهبری نظام
به اینجا رسانده؛ با همه خوبی و بدیهایش و با همه درست و نادرستهایش. سویی بزرگ
از خوشحالی کنونی مردم، به هر صورت رو به رهبری دارد؛ هم مردم و هم سیاسیون این را
نباید از یاد ببرند.
.
چهارم: ما اصلا به انرژی هستهای نیاز داریم؟ تا چه اندازه
باید برای آن هزینه پرداخت کنیم؟
طرح این دو سوال در همه این سالها تابو بوده و هنوز هم
هست. مخالفان هیچگاه مجالی فراخ و آسوده برای بیان نظرهای خود نداشتند. چرا؟
صادق زیباکلام چندی پیش از حسین شریعتمداری پرسیده بود: «اگر
هزینههایی که برای برنامههای هستهای کشور ظرف یک دهه گذشته اعم ازمستقیم و غیرمستقیم
(هزینه تحریمها) صورت گرفته برای تهیه و تامین آب کشور صورت گرفته بود، آیا مردم ایران
امروز خوشبختتر نمیبودند؟»
.
پنجم: این توافق، «آغاز» است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر