سلام بهانهی شادی
.
«یک بار شنیدم که عیسی میگفت اشتیاقتان را آزاد بگذارید تا شما را به کشتزاران ببرد و اگر در سایهسار زنبقها بنشینید، میشنوید که زیر آفتاب آواز میخوانند؛ آنها از پارچه جامه نمیدوزند و از چوب و سنگ، سرپناه نمیسازند و با این حال شادند و آواز میخوانند.»
.
توی پاکت نامه، برگ زنبقی برایت میفرستم. باید روی پاکت هم
بنویسم «لطفا تا نشود»
... اینجا یاد آوازی هست.
.
.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر