۱۳۹۲ بهمن ۲۳, چهارشنبه

113

سلام بانی ِ مهر
.
من/ پری کوچک غمگینی را / می‌شناسم که در اقیانوسی مسکن دارد/ و دلش را در یک نی‌لبک چوبین/ می‌نوازد آرام، آرام/ پری کوچک غمگینی/ که شب از یک بوسه می‌میرد/ و سحر گاه از یک بوسه به دنیا خواهد آمد
.
امشب شب آخر است؛ فردا خورشید آخرین بار طلوع می‌کند و ساعتی مانده به غروب، چهار عصر، فروغ دیگر نیست. فردا می‌شود 47 سالِ تمام که فروغ نیست ... انگار امّا همیشه همین نزدیکی‌هاست.         
.
گفته بودم با خودم که امروز یادش را به یادت بیاورم که دوست‌اش داری. فردا ساعتِ چهار عصر، فروغ بخوان، من هم خواهم خواند.                       
.

.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر