آقای امید حسینی در وبلاگ خود (آهستان) نوشته: «انتخابات این چند دوره اخیر، یک حقیقت را ثابت کرد. اینکه راستیها با آنکه همیشه سرشان شکسته و همیشه متهمند که دموکرات نیستند، ولی معمولا با نتیجه انتخابات مشکلی ندارند. اما اصلاحطلبان که انگار دموکرات و لیبرال به دنیا آمدهاند، معمولا تاب و تحمل شکست را ندارند.»(+)
.
شاید
با افزودن دو پیش فرض به پیش فرضهای این قضاوت آقای حسینی (هر چه که هستند)، بتوان
آن را به انصاف و حق نزدیکتر ساخت:
.
پیش
فرض اول: سیاست، تدبیر امور مملکت است. افراد و جریانهای مختلف، تدابیر مختلفی را
ترجیح میدهند. انتخابات یکی از بهترین راهها (و به گمان بسیاری: «بهترین راه»)
ارضای حس قدرتخواهی شهروندان و گروههای سیاسی و ترجیح یک تدبیر بر تدبیر و
تدابیر دیگر است. در این مرحله نقش توده مردم برای برگزیدن گروهی برای سپردن شئون
تدبیر امور مملکت به آنها و بستن راه دیگری، بارز میشود. چنانچه فرصتهای یک جریان
برای تشریح تدابیر خود و ورود به مسابقه قدرت، در مقابل جریان رقیب، به هر صورتی
حتی با متوسل شدن به وضع قوانین، محدود شده باشد، طبیعی است این جریانِ محدود شده،
یا باید از رسیدن به مناصب قدرت چشم بپوشد و عرصه را به استبداد ِ جریان پرنفوذ
و اثر بسپارد و یا این که از حداقلها نهایت بهره را ببرد و برای افزودن بر این
محدودیتها، حرص و جوش بیشتری بخورد! طبیعی است در اتاقی که دو نفر، دو روزنه تنفس
ناهمسان دارند، آن که روزنه کوچکتری برای تنفس و بقا دارد، واکنش تندتری نسبت به
مهمان سیگاری یا حتی بوی تند عطر از خود نشان خواهد داد!
.
پیش
فرض دوم: جریان اصلاحطلبی در ایران برای تصمیمسازی و ایفای نقش برای تدبیر امور،
به قوه قضاییه، شورای نگهبان، صداو سیما، بنیادها و کمیتهها، نیروهای نظامی و انتظامی
و شبه نظامی، ستادهای نماز جمعه، شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی (مقاطعهکار اردوکشیهای
خیابانی مورد تایید)، دانشگاه آزاد، حوزههای علمیه و تا حد زیادی، به مجلس خبرگان
و مجمع تشخیص مصلحت نظام راهی ندارد. به دیگر بیان؛ غیر از مجلس و دولت، امکان
دیگری برای جریان اصلاحطلبی برای نیل به قدرت وجود ندارد و این در حالی است که
اصلاحطلبان برای رسیدن به مجلس و دولت نیز باید در دو مرحله از سد شورای نگهبان رد
شوند؛ هم در مرحله تایید صلاحیتها و هم در مرحله تایید نتیجه انتخابات. این که
تغییر در نتیجه اولیه انتخابات هیچگاه به سود اصلاحطلبان نبوده، خود نشانهای است
از رویکرد شواری نگهبان که عملا در رأس امور قرار گرفته است. حتی در صورت پیروزی
اصلاحطلبان در انتخابات ریاست جمهوری و مجلس نیز، نوبت به آن خواهد رسید که مشخص
شود مراکز قدرت ِ پیش گفته، آیا سودای همکاری دارند یا نه؟! همزمان جریان رقیب این
فرصت را دارد که حتی اگر دستاش برای 4 و حداکثر 8 سال از مجلس و دولت کوتاه شود،
راه را بر کار دولت و مجلس ِ برگزیده تنگ کند یا حتی ببندد و برای بازگشت به مجلس
و دولت تجمیع قوا کند. همه این محدودیتها به طور کاملا منطقی و طبیعی باعث می شود
که اصلاحطلبان در مقابل هر حرکتی که به محدودیتهای بیشتر منجر میشود، واکنش نشان
دهند و چشم امید به مراکز قدرتی که در پیش و پس پردهها ندارند، ندوزند!
.
با
در نظر گرفتن این دو پیشفرض، حالا دیگر قضاوت آقای حسینی نه یک «حقیقت اثبات شده»
که نهایتا یک «واقعیت دستکاری شده» است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر