جدّی
دارم عرض میکنم؛ حتما شکر میکنیم که کار فرشته عدالت تا به آنجا پیش رفته که
دادستان سابق تهران و نورچشم احمدینژاد ِ عدالت محور ِ مهرورز را هم به پای میز
محاکمه میکشاند و به مجرمیتاش حکم صادر میکند؛ همان قصّاب مطبوعات و همان صاحب
منصبی که آستیناش هنوز به غبار پرونده قتل زهرا کاظمی آلوده است! و باز میخواهم
جدی به عرض برسانم که من آن قدر به قانون جزا و حقوق وارد نیستم که بدانم متهمان
پرونده زندان کهریزک، اگر که قرار بود به اشد مجازات برسند (و البته آیا باید میرسیدند یا نه؟!)، حکمشان چه میتوانست باشد و چه نمیتوانست باشد؟
«عدالت»
اما چیزی است و «احساس عدالت» چیزی دیگر. ما عوام عقلمان به چشممان است؛ بچه
مردم را در زندان با «زدن» کشتهاند و همه این چهار سال متهم ردیف اوّل، مدام در
نظام اداری کشور ترقی کرده؛ بعد یک وبلاگنویس بیپناه را بردهاند زندان و چهار
روزه، جنازه او را بیرون فرستادهاند؛ میپرسیم: قاتل او باید از چه چیز حساب میبُرد
که نبرد؟ میبینیم که برای مرخصی چند روزه روزنامهنگاران زندانی، وثیقههای چند
صد میلیونی طلب میکنند، چقدر حکم زندانهای طولانی مدت و تبعید و شلاق بریدند،
چقدر بر پیشانی خانه و خانوادهها داغ دوری زدند در این چهار ساله و حالا برای
متهم کهریزک جریمه 200 هزار تومانی مینویسند که احتمالا نصف اجرت نصاب سیستم شنود
و فیلمبرداری در دفتر کارش هم نیست.
.
فرشته
عدالت عزیز! بودنات خوب است، ممنون. ولی چرا لمس نمیشوی؟ حس نمیشوی؟ ما خودت را
میخواهیم، نه عکس پرسنلیات را بر قابی روی دیوار.
.
.
کامنتها در پلاس(+)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر