۱۳۹۱ آذر ۳, جمعه

شعر جمعه – 8


«جاودانگی»
.
روا مدار که بمیرم
و ندانم به کدام آیینم!
همه دریاها از آن تو،
یک کوزه آب از آنِ من
همه کوه‌ها از آن تو،
یک صخره از آن من
همه جنگل‌ها از آن تو
یک گل‌‌دان از آن من
راضی نمی شوی اگر ...
جهان و هر چه در اوست از آن تو،
تنها یک ستاره از آنِ من
.
.
حسین پناهی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر