۱۳۹۱ خرداد ۱۰, چهارشنبه

چهارپاره – 74 / «وجدان بیدار» را داشته باشید!


(1)
«ممنوع، ممنوع، ممنوع: ضرباهنگی هراس آور (...) نرم نرمک همه ساکنان شهر از ترس، یا برای هم رنگ ساختن ناخودآگاهانه خویش با وضع، حالت خشک و فروبستگی سیاه او را به خود می گیرند. هیچ کس دیگر نرم و سبک پا قدم بر نمی دارد. از نگاه ها دیگر گرما و مهر نمی تراود، از ترس آن که مبادا مهربانی را شهوتناکی بپندارند.»
.
(2)
«مخالف خوانی ها زیادتر می شود و پیوسته دامن می گسترد امّا از بخت ِ خوش ِ کالوَن، تنها دامن می گستراند و متراکم نمی شود. از نظر زمانی، سود خودکامگان و ماندگانی ِ فرمانروایی شان در این نهفته است که مدت ها پس از آن که به شمار، در اقلیت قرار می گیرند، هنوز با اراده ای نظامی وار و یکپارچه، پا به میدان می نهند؛ در حالی که اراده های مخالف، ناهماهنگ و پراکنده اند و انگیزه هایشان گوناگون است و هیچ گاه و یا بسا دیرهنگام نیروی خود را کارسازانه به هم می پیوندانند. این هنوز به کاری نمی خورد که بسیاری از مردمان در نهان خانه دلشان خودکامه ای را برنتابند؛ مگر آن گاه که جملگی به هم و به گرد هدفی یگانه برآیند. از این رو میانه نخستین لرزیدن ها تا فروپاشیدن پایگاه قدرتمداری خودکامگان راهی است دشوار و بس دراز.»
.
(3)
«کاستلیو در مسیح، انسان ترین انسان ها را می بیند؛ سرآمد و نمونه اخلاق والا را که هر کس می باید فروتنانه در نهان ِ جان ِ خویش و به شیوه خود او را پیروی کند و از او سرمشق زندگانی بستاند، بی آن که به این سبب به خیره در گمان شود که او و تنها اوست که به حقیقت مطلق دست یافته است. دردی تلخ بر جان این آزاده مرد زخمه می زند، هنگامی که می بیند واعظان ِ نوگماشته در ژنو، با چه خشونت و خودپسندی، کلام الهی را شرح و معنا می کنند، بدان سان که گویی موهبت فهم آن تنها به ایشان ارزانی گشته است و بس. خشمی گران بر جان شریف او چیره می شود، هنگامی که این خویشتن ستایان را می بیند که پیوسته در کار ِ ستودن ِ رسالت ِ مقدس ِ خویشند و از همه دیگران، چون مشتی هرزه گناهکار بی مقدار سخن می گویند.»
.
(4)
«وجدان بیدار» را داشته باشید! همان کتابی که سه پاره بالا از اوست؛ روایتی مستند از مبارزه «کاستلیو» علیه استبداد «کالون» در قرن 16 میلادی در ژنو(+). کتاب را «اشتفان تسوایگ» نوشته که متولد اواخر قرن 19 در اتریش است. به روایتی او را پس از گوته، پرخواننده ترین نویسنده آلمانی زبان است. خواندن این کتاب، توصیه میرحسین هم هست!
.
.
.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر