۱۳۹۱ فروردین ۲۳, چهارشنبه

فقط می پرسم: چرا؟


نویسنده مهمان: احسان الله
.
اول. در سال 2009 استان مسلمان نشین شین چیانگ در چین دچار ناآرامی شد. اویغورهای این استان علیه تبعیض های نژادی و قومی اعمال شده از سوی دولت چین بین اکثریت "اویغور" بومی و اقلیت "هان" های کوچانده شده از سایر نقاط به شین چیانگ (که مناصب سیاسی و اقتصادی منطقه را در دست دارند) دست به اعتراض زدند. پلیس و ارتش چین با خشونت دست به سرکوب اعتراض ها زدند بطوریکه در عرض یک هفته حدود 150 تا 200 نفر از معترضان کشته شدند، صدها نفر زخمی و تعداد کثیری هم بازداشت شدند.
وزارت امور خارجه دولت سکولار ترکیه سفیر چین در این کشور را احضار کرد و با اعتراض به خشونت و تبعیض علیه اقلیت مسلمان چین، این واقعه را نسل کشی اویغورها داشتند. در ایران اما نه تنها دولت جمهوری اسلامی ایران سکوت محض اختیار کرد، بلکه رسانه رسمی حاکمیت یعنی صداسیما هم هیچ واکنشی نسبت به اخبار این واقعه نشان ندادند، و البته رسانه های غیر رسمی و سایت های دولتی و سایت های مذهبی واکنش های متفاوتی نسبت به این موضوع داشتند: از بازیچه خواندن معترضان اویغور گرفته تا اعتراض به بی تفاوتی ایران نسبت به سرکوب آنان.
.
دوم. در یکسال گذشته سوریه درگیر اعتراض های مسالمت آمیز معترضان و بعدتر جنگ داخلی بین ارتش و مخالفان اسلحه به دست بوده. چینی ها با درس گرفتن از تجربه لیبی، از ابتدا بصورت چراغ خاموش (و بعدا آشکارتر) از دولت حاکم بر دمشق حمایت کردند. چه آن زمانی که اعتراضات هنوز بصورت مسالمت آمیز ادامه داشت و 3000 نفر از مردم سوریه در سرکوب های ارتش و پلیس سوریه کشته شدند، چه بعدا که مخالفان اسلحه به دست گرفتند و به ادعای سازمان ملل متحد 6000 نفر دیگر هم به آمار تلفات اضافه شد به حمایت از بشار اسد ادامه دادند، حتی به قیمت وتو قطعنامه ای که در شورای امنیت فقط یک مخالف دیگر داشت. در همین مدت دولت ایران نیز که از زمان حافظ اسد، متحد دائمی خاندان اسد بوده به دفاع تمام قد از دولت سوریه پرداخت.
اما از اولین روزهای اعتراضات سوریه، دولت ترکیه جانب معترضان را گرفت، از همان روزهای اول برای آوارگان فراری از خشونت های ارتش سوریه کمپ های مرزی تشکیل داد، پذیرای شورای ملی مخالفان سوریه شد، اجلاس دوستان سوریه را میزبانی کرد و نقش فعالی در جنگ تبلیغاتی علیه حزب بعث سوریه به عهده گرفت. بطور خلاصه سیاستی کاملا مخالف سیاست های پکن در پیش گرفت.
.
سوم. کشورهای آسیای میانه بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی دچار نوعی خلاء شدند. این کشورها از طرفی دارای منابع هنگفت و ارزشمند زیرزمینی بودند (آذربایجان، ترکمنستان، ازبکستان دارای منابع بزرگی از نفت و گاز هستند، قزاقستان از بزرگترین صادرکنندگان اورانیوم و دارای منابع نفت و گاز، طلا، سرب و روی در جهان است) و از طرفی سالها حکومت مرکز گرای شوروی سابق باعث شده بود که توان علمی و تکنولوژی بالایی جهت انجام پروژه های عمرانی و صنعتی در کشور خودشان نداشته باشند. همچنین توسعه نیافتگی و فقدان زیرساخت ها در این کشورها باعث شد فضایی بسیار مناسب برای حضور اقتصادی کشورهای دارای تجربه و پتانسیل انجام کار در آسیای میانه فراهم شود. در زمینه کارهای عمرانی و پیمانکاری، شرکت های اروپایی و آمریکایی از ابتدا به جهت بعد مسافت و ارزش بالای پول ملی شان جایی در این رقابت نداشتند و رقابت بصورت عمده بین سه کشور ایران، ترکیه و چین بود. شرکت های ترک اما از ابتدا بطور محسوسی رقبای چینی و ایرانی را کنار زدند و بخش بزرگی از پروژه های ساخت و ساز در این کشورها را در دست گرفتند.
در نقطه مقابل، ایران در اقتصاد نه تنها رقابتی با چینی ها نداشته که همواره دوست خوبی برایشان بوده. سخن گفتن از واردات لجام گسیخته اجناس چینی به ایران، به بهای زمینگیر شدن تولید ایرانی، یا تضمین های مالی دولت ایران به چین، و مثلا باج 25 میلیارد دلاری که خبرش اخیرا در سایتی رسمی منتشر شد و هرگز تکذیب هم نشد دیگر تکراری است.
.
چهارم. نخست وزیر ترکیه به چین رفته و با چینی ها بر سر ساخت دو نیروگاه هسته ای تا سال 2023 به توافق رسیده.
سوال اصلی این نوشته این نیست که چرا به کشورهای دیگر بجای رقیب به چشم دوست و دشمن نگاه میکنیم. پرسش حتی این هم نیست که آیا ایران میتواند کشورهایی را که منافع غیر همسو دارند وادار به ساختن نیروگاه هسته ای برایش بکند یا نه. حتی سوال این هم نیست که چرا برادران روس ما تکمیل نیروگاه اتمی بوشهر را بیش از بیست سال طول داده اند. حتی این هم نیست که آیا ایران هم میتواند چینی را ترغیب کند که تا ده سال آینده دو نیروگاه اتمی برایش بسازد یا نه. این هم نیست که آیا ایران میتواند سیاستمداران پکن را مجاب کند که حداقل واردات نفت از ایران را کاهش ندهند؟. نه.
.
فقط میپرسم: اشکال کار در کجاست؟
.

در پلاس(+)
.
.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر