قهرمان ِ "فردریش نیچه" در کتاب "چنین گفت زرتشت"، زرتشت، پیامبر ایرانی، است. او این شخصیت را در این کتاب پرداخته، خلق کرده. از او "پیامبر" بودن و "ایرانی" بودنش را نگاه داشته و از زبان او و اطرافیانش حرف ها گفته که حالا و حدود 130 سال بعدتر هم، هنوز خارق العاده است.
در جایی از کتاب، صفحه 71 ترجمه داریوش آشوری، نیچه از زبان زرتشت می گوید: "راستگویی و تیزچنگی در کمانگیری": این هر دو در چشم ِ ملتی که نام من از ایشان است، گرامی بود و دشوار: نامی که مرا هم گرامی ست و دشوار.
وقتی نیچه این جملات را می نوشت، ایرانی ها هنوز به "راستگویی" شهره عالم بودند ...
🔴 این توضیح حمید عزیز که مرا از خطای برداشت خودم آگاه کرده است:
👁🗨 راستگویی امید وغایت ماست نه گمشدهمان
نیچه در چنین گفت زرتشت در درباره هزار و یک غایت میگوید که زرتشت هزار و یک ملت را چرخیده و دیده، هر کدام با یک یا دو غایت یا هدف اصلی مخصوص به خود؛ هزار و یک ملت با هزار و یک غایت. به نظر نیچه در مجموعه ارزشهای هر ملتی یک یا دو ارزش اصیل و ستودنیاند و در عین حال برای آن ملت کمیاب و دشوار.
و اینکه رابطه این دشواری و آن غایت معکوس است یعنی یک غایت نه از آنرو که غایت ملتی است دشوار و کمیاب شده است بلکه از آنرو که برای آنها دشوار و کمیاب است غایتشان شده است.
از ترجمه آشوری: «برفراز هر ملتی لوحی از نیکیها آویخته است ... ستودنی نزد او (هر ملتی) آن است که بر او دشوار مینماید و آنچه را که دشوار و ناگزیر مینماید نیک مینامد و آنچه را که از درونِ برترین نیاز برمیخیزد، آن کمیاب، آن دشوارترین را مقدس میشمرد.»
نیچهی زرتشت در ادامه مثالهایی از اقوام میزند. از یونانیها که اول بودن ناموسشان است، از ایرانیها که لوح راستگویی و کمانداری را بر آسمان خود آویختهاند و از چند قوم دیگر هر یک با نیکیهایی بر سر در سرزمینشان.
و رستگاری یک ملت در بالا رفتن از نردبامی است که او را به سوی امیدهایش میبرد و به آن غایت میرساند و چه دشوار نردبانی.
حال آنچه من دریافتم از درباره هزار و یک غایت نیچه و یک غایت ما ایرانیها، آنست که شوربختانه راستگویی هیچ روز و روزگاری نبوده است که پیش ما بوده باشد و ما آنرا گم کرده باشیم. واقع اینست که آن امید وغایت ماست نه گمشدهمان. و هر کسی چیزی را آرزو میکند که ندارد.
و ناامیدانه به گمانم آرزوی ما همانقدر خام است که آرزوی نیچه در پایان درباره هزار و یک غایت؛ اینکه که ابرمرد زرتشت آن هزار و یک لوح و غایت را یکی کند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر