۱۳۸۸ مهر ۱۹, یکشنبه

یک تَنِ سرد دیگر

حالم خوش نیست؛ تقصیر این اعدام است؛ اعدام "بهنود شجاعی". او امروز صبح وقتی خیلی از ما خواب بودیم اعدام شد؛ به قصاص کسی که چهار سال پیش کشته بود؛ وقتی هنوز بزرگ نشده بود! خیلی ها به خاطر سن کم بهنود در زمان ارتکاب جرم، همه تلاشی کردند تا او را دوباره به زندگی برگردانند ولی نشد که نشد. نه سابقه دار بود و نه شهره به شرارت. اصلا نمی خواهم وارد مقوله "قصاص" شوم؛ مثل خیلی چیزهای دیگر سوادش را ندارم اصلا، برای این یک مورد سرم درد نمی کند! ... آن چنان که وکیل بهنود گفته، وقت اعدام پدر و مادر مقتول به همه خواهش ها یک "نه" گفته و با هم زیر پای بهنود را خالی کرده بودند و بعد یک تن سرد دیگر. می گویند قصاص باعث عبرت می شود؛ با نابود کردن مجرم، جامعه جرم او را تکرار نمی کند. واقعا چنین است؟ ... حالم خوش نیست. حضرت علی گفته بود به شکرانه دست یافتن به خاطی، او را ببخشید. هر چه نشانه مهر و رحم است؛ کم رنگ شده در این سرزمین

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر