اگر آن چنانکه برخی جامعه شناسان می گویند، "اعتماد" زیربنای توسعه پایدار در هر کشور باشد باید به تلخی اعتراف کرد که "جامعه ایرانی هم اینک از این نعمت بسیار دور است"! بی اعتمادی در روابط مردم- مردم، دولت- مردم و یک بخش حکومت نسبت به بخش یا بخش های دیگر، به صورت کاملا آشکاری فرصت های توسعه را بلعیده و خواهد بلعید. دروغگویی، بازی با آبروی افراد، پرخاشگری، تهدید روزافزون امنیت اجتماعی و معضلات فراوان اخلاقی از این دست در حالی که باید مورد توجه متولیان اداره امور کشور باشد، به طور تاسف باری نه تنها مورد غفلت است بلکه با تلاش در جهت پاک کردن صورت مساله از جمله در قالب اجرای طرح های موسمیِ خیابانی، و حتی جلوداری برخی ارکان حکومت در دروغپردازی و هتک حرمت افراد به بهانه رقابت های سیاسی، پیام "ناخوش" تداوم عقب ماندگی ایران و سراب آلود ماندن افق سعادتمندی ایرانیان را با خود دارد. در چنین وضعیتی در بوق کردن طرح تحول اقتصادی توسط بهترین رییس جمهور تاریخ ایران!، و در کنار آن نحوه اجرای آن که بوی تحقیر و تذلیل مردم از آن به مشام می رسد و مردم نیز در صف های طویل اعتراف به "نیازمندی"ِ خود، ناچار به جنگ اعصاب شده اند، خود شاهدی است بر این ادعا که ایران به تحول اخلاقی نیازمند تر است تا تحول اقتصادی. چنانچه چنین تحولی رخ ندهد هر نوع طرح تحول و سند چشم اندازی جز چرخیدن دور خود، و لاجرم سرگیجه گرفتن و با مخ به زمین سفت خوردن، عایدی برای کسی نخواهد داشت. /ا
سلام محمد
پاسخحذفدقیقا مساله همین است و تو چه خوش گفتی.اما ابتدا یادم می آید آن گفته سعدی علیه الرحمه که : الناس علی دین ملوک ، و سپس از خود میپرسم که آیا طول عمر حاکمان ما با وجود مردمانی با اخلاق، زیادتر است یا مردمانی چنین که مائیم؟
حمید