۱۳۸۶ آبان ۲۶, شنبه

سوتی ها


یک بار همکاری تعریف می کرد و می گفت: من فکر می کردم قضای حاجت به این معنیه که ادای وظیفه و محبتی بکنی. روزی در ایام تحصیل در مدرسه به ملاقات معلم مریضمون رفتیم. قرار شد من از طرف همه صحبت کنم. من هم خیلی جدی به معلممون گفتم: ما اومدیم خدمتتون تا قضای حاجت کنیم و احوالتون رو بپرسیم ... !
*
در جریان معارفه رییس سازمان جهاد کشاورزی زنجان، مجری پرحرفی برنامه گردانی می کرد. من خودم توی مراسم بودم. این مجری بین سخنرانی سخنرانان کلی شعر و حدیث و آیه می خوند. استاندار اون موقع زنجان – سلطانی فر – وقتی برای سخنرانی رفت گفت: فکر می کنم یه اشتباهی شده: ما باید اعلام برنامه کنیم، آقای مجری سخنرانی کنن!
*
عزیزی بی واسطه تعریف می کرد که در جریان مراسم افتتاحیه یک ایستگاه رادیویی، مجری کم سواد در حضور خیل مردم و مسوولان گفت: حالا از آقای فرماندار می خوایم که برای اسائه ادب به جایگاه تشریف بیارن!
*
یک بار در حالی که گروه های سیاسی اصلاح طلب زنجان مشتاقانه برای رسیدن به افراد واحدی برای مبارزات انتخاباتی مجلس ششم جلسه پشت جلسه برگزار می کردند، من مقاله ای نوشتم و چند گروه سیاسی حامی اسد الله بیات را "سمپات های بیات" نامیدم! فکر نمی کردم سمپات معنای تحقیر کننده ی این چنینی داشته باشه. جلسه بعدی اتفاقا جلسه در دفتر نشریه ما بود و هوار همان هایی که من به آن ها گفته بودم "سمپات" چنان بلند که جای هیچکدام تان خالی نبود!
*
در جلسه ای در استانداری که مدیر روابط عمومی استانداری مجری گری می کرد، خودم شاهد بودم، و در حضور استاندار، مجری گفت: حالا گوش می کنیم به صحبت های آقای استاندار و بعد ایشون رو "مرخص" می کنیم که به برنامه هاشون برسن!

۲ نظر:

  1. محمد عزیز از عکس انتخابی اینبارت کلی خندیدیم خیلی بامزه ست . اولش فکر کردم که این برج آزادی یا نمیدونم اسمش چیه تو تهرانه !!! مطلبت هم خیلی بامزه بود جدا این آقایونی که همه رئیس و مجری و کاره ایی هستند نباید قبلن طرز درست سخنرانی کردن رو یاد بگیرند ؟ دختر گلت رو ببوس . سبز باشی .

    پاسخحذف
  2. آقا سلام
    طبق معمول جالب بود آفرین

    پاسخحذف