۱۴۰۳ آبان ۲۳, چهارشنبه

کارت تبریک سه بعدی




حتی صحنه کشف این کارت تبریک سه بُعدی ژاپنی را لای اوراق یادم هست؛ چهل و چند سال پیش، توی اتاق پذیرایی خانه پدری، پلاک یازده کوچه گرایلو، کنار در کوچکی که با پله به آن حیاط پر از سایه و یاد راه می‌برد. کسی به اسم «خلیلی» روز هجدهم اسفند سال ۵۸ پشت کارت را خطاب به یکی از  اعضای خانواده نوشته بود در تبریک نوروز؛ هنوز ده-دوازده روز مانده بود به تحویل سال ... حالا چهل‌وچهار نوروز گذشته از آن نوروز و این کارت در آلبوم من آرام گرفته اما هر بار دیدن‌اش مرا پرت می‌کند به این سو و آن سوی ِ یاد ... در حد نوی ِ این «کارت تبریک سه بعدی ژاپنی دوره پهلوی» را عتیقه‌فروش‌های اینترنتی، این روزها به صدوشصت‌هزار تومان می‌فروشند ...
**
چهل و چند سال قبل، پسرکی که تازه خواندن و نوشتن یاد گرفته بود، اما محو  تماشای رنگ مو و دندان‌های فاصله‌دار دخترک و پرنده‌های توی کارت بود؛ شاید متن پشت کارت زیادی سخت و خشک بود؛ غریبه بود، دخترک اما غریب نگاه نمی‌کرد. پسرک تا روزها مدام گردن‌اش را و کارت را کج می‌کرد تا ببیند عکس روی کارت چه فرقی می‌کند. پسرک ِ دیروز حالا پنجاه سال دارد ولی دخترک همین‌طور، همان‌جا، کنار پرنده‌ها و پرتقال‌های روی درخت، با دهان نیمه‌باز، دندان‌های فاصله‌دار و چشم‌های درشتی که ژاپنی‌ها ندارند، روبه‌رو را نگاه می‌کند ...
آقای خلیلی روز شنبه بود که خودکار را برداشت و پشت کارت تبریک را نوشت و تاریخ و امضا زد؛ راستی آقای خلیلی کجاست؟


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر